ریاضی نهم -

فصل4 ریاضی نهم

سنجو کاراواکی

ریاضی نهم. فصل4 ریاضی نهم

میشه جواب این دوتا رو بنویسید و عکس بدید مخصوصا اولی ممنون میشم زود تر باشه تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

Nazanin

ریاضی نهم

انشا: وقتی که باران آمد... وقتی که باران آمد، تمام شهر به یکباره بیدار شد. انگار زمین که سال‌ها تشنه بود، با دیدن باران زندگی دوباره‌ای گرفت. من در اتاقم نشسته بودم و صدای قطره‌های باران را که به شیشه‌ها می‌خورد، با دقت گوش می‌کردم. هر قطره‌ی باران مثل یک ملودی زیبا بود و روح و روانم را نوازش می‌کرد. باران که شروع به ریختن کرد، هوای دلپذیر و خنکی در فضا پخش شد. دیگر خبری از گرمای طاقت‌فرسای تابستان نبود. با شوق و ذوق از اتاق خارج شدم و به حیاط رفتم. بویی خوش از خاک و گیاهان برمی‌خاست و فضای اطراف را معطر کرده بود. درختان، با برگ‌های سبز و شادابشان، انگار از باران شکرگزاری می‌کردند و گل‌ها نیز با سر به سمت آسمان، سرشار از زندگی دوباره شده بودند. کودکان همسایه، با خوشحالی و شور و شوق، به زیر باران دویدند. آنها با صدای خنده و بازی، خوشحالی خود را به اوج رساندند. من هم با آنها همراه شدم و زیر باران شروع به دویدن کردم. حس سرخوشی و آزادی که به یادگار از دوران کودکی داشتم، دوباره زنده شد. هر قطره باران، مثل یک دانه شادی به من می‌رسید و روحیه‌ام را بالا می‌برد. چند دقیقه بعد، باران کمی آرام‌تر شد و جوی‌های کوچک در حیاط شکل گرفتند. با دقت به آن‌ها نگاه کردم و دیدم که چگونه آب باران، مثل یک جریان زندگی به راه خود ادامه می‌دهد. این جوی‌ها، با خود داستان‌هایی از سفر و جریان زندگی را می‌آورند و به کوچه‌ها و خیابان‌های شهر می‌برند. وقتی که باران تمام شد، آسمان آرام آرام پاک شد و رنگین‌کمانی زیبا در آسمان ظاهر شد. این رنگین‌کمان مانند یک نوید بود، نویدی از شروعی دوباره و امیدی تازه. در آن لحظه فهمیدم که باران فقط آب نیست، بلکه نمادی از زندگی، زنده شدن و آرامش است. وقتی که باران آمد، من دوباره یاد گرفتم که زندگی در لحظات کوچک و ساده شیرین است و باید از هر قطره باران لذت برد، زیرا این لحظات، همان لحظات بی‌نظیری هستند که در قلب ما جاودانه می‌مانند.

جواب معرکه

mobina

ریاضی نهم

«هنگامی که نم نم قطرات باران بر روی گونه ها و لب هایم می نشیند، در دل و جانم روح تازه ای دمیده می شود. باران این نعمت بزرگ خداوندی است که معنی زندگی و خوشبختی را برایم تداعی می کند. وقتی باران می بارد، باید چشم ها را ببندیم و با دقت گوش کنیم. چه صدای دلنشین و بی نظیری دارد. این قطرات زیبا و با طراوت همه نعمت های خداوندی هستند. این فقط انسان ها نیستند که از این نعمت زیبای خداوندی خشنود می شوند، بلکه دیگر مخلوقات زمین نیز با شنیدن صدای آهنگین و گوش نواز باران به وجد آمده و ثناگوی پروردگار می شوند. وقتی قطرات باران بر اعماق زمین فرو می روند، زمین نفسی تازه می کشد و تمام آلودگی ها را از بین می برد. آری. باید در زیر باران چشم ها را بست. باید به صدای باران گوش داد. باید با پای برهنه در زیر باران قدم زد. باید زیر باران خیس شد. در باران می توان با خدا سخن گفت. باران می بارد تا به انسان یادآوری کند که زندگی جاری است». تاج؟؟

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: روز بارانی ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ زمانی که صدای قطرات باران به گوشم میرسد بی اختیار خودم را به زیر اسمان خدا میرسانم تا از بوسه های پروردگار که برای زمینیان میفرستد بی نصیب نمانم! باران، این رحمت الهی،پیام عشق و شادی برای انسان ها به همراه می اورد و برکت و زیبایی را برای طبیعت، مزارع و باغ های کشاورزی.... در بهار گویی اسمان اغوشش را برای زمین تازه از خواب بیدار شده گشوده و با فرستادن باران، خاک سرد را اماده رویش میکند و نوید بخشی سبزی و طراوت برای طبیعت خسته از سرمای زمستان است. و چقدر باران بهاری را دوست دارم! باران این معجزه حیرت انگیز خداوند ،معانی مختلفی به همراه دارد،گاهی ملایم و نم نم ، فقط میخواهد نوازش های خالق بی همتا را به یاد منو تو بیاورد، گاهی ریز و تند و پیوسته میبارد و هدفش ابیاری مزارع و درختان و زمین های کشاورزی هست. گاهی سهمگین و بی رحمانه می اید و سیلابی به راه می اندازد که هرچه بر سر راه دارد با خود میبرد و تداعی کننده خشم و قهر و تلاطم است. امیدوارم ما انسان ها نیز بخشش بی کران همچون اسمان داشته باشیم و مانند باران، برکت و عشق را به زندگی ، خانواده،دوستان و اطرافیان سرازیر کنیم و همواره سپاسگزار پروردگار و خالق این همه زیبایی و شکوه باشیم. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ88 پایان.

جواب معرکه

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا:باران     پارت ۳ ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ آسمان تیره و خاکستری می شود و باران نم‌نم کم کم شروع به بارش می کند ، همان گونه می بارد و ناگهان صداهای مهیبن به گوش می رسند ، صدای رعد و برق ها است و باران همان گونه تندتر می شود ، مردم در خیابان به دنبال پناهگاهی می کردند، چترهای مردم و تراس های خیابان مانند یک پناهگاهی هستند که آغوش خود را بر مردم باز کرده‌ام تا مردم زیرای رحمت الهی خیس نشوند ، باران سرد شده و به صورت تگرگ با شکل و شکایلی خاص صدتی کوتاه مانند سنگ های یخی بسیار زبیا به زمین فرو می ریزند باران باغبان می شود که به گل ها گیاهان و درختان و سبزه ها آب می دهد کشاورزی می شود که به گیاهان کمک می کند رفتگری خواهد شد که خیا بانها را تمیز می کند و سفیای می شود که به تشنگان آب می‌رساند باران آهسته و آهسته تر می شود و کم کم رنگین کمان نمایان می شود رفته رفته پرنگ تر و پررنگ تر می شود و خیابانها باز هم روبه‌ شعری می گذارند ، تا چندین ساعت دیگر رد پای باران با گرما و نور آفتاب پاک می شود ، صدای نم نم باران خواب را از چشمانم بوده بود هرکاری کردم نتوانسم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلودهمراه سازم از جایم بلند شدم ، آرام آرام به سمت حیاط حرکت کردم ، صدای چک چک باران نزدیک و نزدیکتر می شد فضا مملو از بوی باران شده بود. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ88 پایان.

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: باران ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ باران حسی است ، که بر گونه های سرخم می چکد. عشق وصف نشدنی را در دلم می گنجاند. عشقی که نسبت به خدایم در طرف چپ سینه ام است ، که در زیر اشک های آسمانش زندگی می کنم و قدم بر میدارم. اشکی که از چشمان دل گرفته کسی می ریزد،که از شدت تنهایی از باران به عنوان اشک های خیس شده اش استفاده کند. این اشک های دردناک، که از جنس غم است ،می تواند موجب سیل شود، گاهی اوقات غم و اندوه آسمان به حدی می رسد که از صبح روشن ، تا شب تاریک گریه میکند. اشکی که عاشقان و دل شکستگان راه عشق ،بیش تر از هر کسانی معنای واقعی این باران را می دانند، با آن انس می گیرند. عاشقانی که با این باران راز های پنهان و آشکار نشدنی را در میان گذاشته و باران را هم در غم خودشان شریک دانستند. بارانی که کاملا عطر، بوی، حسش کاملا با تمام حس های دنیا فرق دارد. من تمام وجودم را در برابر، آسمان،  فدا می کنم. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ88 پایان.

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: باران        پارت۲ ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ خورشید پشت ابر های تیره پنهان شده بود.و باران ‌نم‌نم شروع به باریدن کرد. و بعد از مدتی شدید، شدیدتر میشد.قطره های باران ابر ها رها کردند، و در آغوش درختان زرد رنگ پاییزی فرو می روند. و برخی دیگر، از قطره های اشک آسمان، مانند مروارید، به زمین سقوط می کردند، و تصویر های گل و برگ ها را روی خاک همانند، عکاس ماهر انعکاس می دادند. قطره های باران کوچک، با رنگ‌و رخسار،دل ربایشان،چشم هر رهگذری را شیفته خودشان می کنند،و نگاه های آنها را می ربایند. باران را نگریستن، نشانه آن است که، شاید زندگی، ان جشنی نباشد، که آرزویش را داشتی، ولی حالا که به آن جشن دعوت شدی،تا میتوانی زیبا برقص. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ88 پایان

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت