جواب معرکه
معنی کلمات ستایش
سر آغاز: اول هر چیزی، شروع
دانایی: خردمندی، آگاهی
بینایی: توانایی درک حقیقت بصیرت
دست آویز: آنچه که از آن کمک میگیرند
کارگشا: حل کننده مشکلات، آسان کننده کارها
دراز دستی: ستمگری، زورگویی
پریشان: آشفته و نگران
عنایت: بخشایش، لطف، توجه، احسان
هستکن: به وجود اوردنده
ظلمت: تاریکی
درت: در راه تو
جان بازیم: فداکاری کنیم
نامه: در اینجا به معنی کتاب
کوته: مخفف کوتاه
مونس: همدم، یار
اساس: پایه و بنیان
استوار: محکم و پابرجا
نانوشته: نوشته نشده
نانموده: آشکار نشده، پنهان
روان: روح، جان
توفیق: سازگاری، موافقت
هرچه هستند: هرچه وجود دارد
دلیده: شجاعتی بده
معنی کلمات درس اول
حرم: مکان زیارتی
غوغا: آشوب و فریاد
ابد: جاودان
فارغ: آسوده
پیغمبر: پیام آور
گنبد: سقفی بزرگ که به شکل نیمکره است
کام: آرزو
کنار هم: با هم
گرم گفتگو: مشغول گفتگو
ذره ذره: کم کم
غلتید: از پهلویی به پهلوی دیگر چرخید
افق: کرانه های آسمان
گلدسته: مناره
زائر: زیارت کننده
زنجره: نوعی جیرجیرک
کاش: آرزو میکنم
معنی کلمات حکایت
اندرز: حکایت
طفولیت: کودکی
شبخیز: شب زنده دار
همه شب: سرتاسر شب
مصحف: کتاب قرآن
طایفه: گروه
خفته: خوابیده
دوگانه ای: نماز دو رکعتی
غفلت: بی خبری
نخفته اند: نخوابیده اند
جان پدر: ای فرزند عزیزم
بخفتی: بخوابی
پوستین خلق افتی: کنایه از غیبت کردن
ایام: روزها (جمع: یوم)
متعبد: بسیار عبادت کننده
رحمة الله علیه: خدا او را رحمت کند
دیده بر هم نبسته: چشم بر هم نگذاشته
بر کنار گرفته: در آغوش گرفته
گرد ما: دور ما
سر بر نمیدارد: کنایه از بیدار نشدن
بگزارد: به جا بیاورد
گویی: انگار
که: بلکه
نیز: هم
به از آن که: بهتر از آن است که