جواب معرکه
عقربه های ساعت داشتند می دویدند تا سال جدید سریعتر از راه برسد. مثل همیشه؛ تا چشم بهم میزنی بهار می شود و دید و بازدیدها شروع می شوند. مهمان ها می آیند و دورهمی می گوییم و می خندیم و گاهی دغدغه مان می شود روبوسی کردن های اول میهمانی! دو تا یا سه تا! از همه بدتر زمانی است که آماده ای تا سومین بوسه را نثار روی میهمانت کنی که از بدِ روزگار او به دو بوسه بسنده می کند و لب هایت باز و حیران در هوا سرگردان میشود.
بگذریم! غرض این است که بهار خیلی سریع می گذرد و دوباره عقربه ها تا سال بعدی می دوند و می دوند.
امسال اما عقربه ها سرعتشان کمتر شده است! میهمان ناخوانده افتاده است به انتهای تقویم و رنگ و روی زمستان را پریده تر از قبل کرده است. ” کرونا ” !! قدمش خیر مباد هرگز!!
داشتیم زندگی مان را می کردیم، روزهای سرد زمستان را به انتظار رسیدن بهار و دیدن شکوفه های بهاری می شمردیم، داشتیم خانه هایمان را می تکاندیم از کثیفی ها که وجود نحس ایشان خط پررنگی کشید روی دفتر آرزوهایمان.
نمی خواهم خاطرتان مکدر شود. ارزشش را ندارد این کرونای فلان شده! کرونا کمی سنگین است؛ کُری بگوییم بهتر باشد شاید!
درد بی درمان بگیرد این کُری را! نمی شود پا را از خانه بیرون گذاشت. در و دیوار و زمین و آسمان را پر کرده است انگار. خبرهایش هم که فراوان است: به میله های اتوبوس دست نزن کُری می گیری! با بقیه روبوسی نکن شاید کری داشته باشه! حواست باشه به پول که دست میزنی سریع دستاتو با آب و صابون بشوری شاید قبل از تو یه ” کُری داری” بهش دست زده باشه !!
و از این قبیل خبرهای کُری خان که روز و شبمان را سیاه کرده است. دیگر از آن روبوسی های خودمانی هم خبری نیست چه برسد به آنکه بخواهی بین بوسه دوم و سوم مردد بمانی!
تاج:)