نگارش یازدهم -

درس ششم نگارش یازدهم

shabnan

نگارش یازدهم. درس ششم نگارش یازدهم

جوال جواب تمام سوالات این برگه میخوام؟

جواب ها

Rostami

نگارش یازدهم

قسمت آفرینش موضوع :سفرنامه شب بود و من در اتاق مشغول نوشتن تکالیف روزانه خود بودم که ناگهان مادرم در را باز کرد و گفت :آماده شو فردا به مسافرت کوتاهی به بیرون می رویم من از خوشحالی گوشی را برداشتم و به دوستم قول دادم که هرچه ببینم برای او تعریف کنم روز موعود به یکی از پارک های خارج شهر رفتیم تعداد ماشین ها زیاد و چادر ها بیشمار بودند درختان آواز استقامت میخواندند و آسمان گویی تعطیل بود چون تغییری نمی کرد کمی توپ والیبال را برداشتم و با خواهرم والیبال بازی کردیم و همین گونه مشغول بازی بودیم که ناگهان توپ به درون آب افتاد رودی کوچک که کنارش سنگی نیمه بزرگ وجود داشت وقتی توپ را بیرون کشیدم ناگهان سر خوردم و با دستانم سنگ را تکیه گاه قرار دادم که یک دفعه نوشته ای بر روی آن سنگ من را ساعت ها به فکر فرو برد نوشته بود «تو رفتی و من بی تکیه ماندم » واقعا که این جمله چقدر احساسی بود معلوم بود عاشقی شکست خورده آن‌را ب رسم یادگار گذاشته است خلاصه پی بردم که داشتن تکیه گاه چقدر نعمت بزرگیست دوباره به جمع خانواده برگشتم و حال چندانی نداشتم تا اینکه عصر آرام آرام که می‌خواستیم برگردیم کنار سنگ رفتم و این چنین نوشتم « خاموش که تنها تکیه خود آدمیست »و این چنین سفر من به اتمام رسید . «قلم گیتاریست » معرکه فراموش نشه

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت