نگارش یازدهم -

درس ششم نگارش یازدهم

کورد

نگارش یازدهم. درس ششم نگارش یازدهم

سلاااام حالتون چجوره😂 لطفااااااا ی انشا درس ۶ حکایت نگاریو بگین که از اینترنتتتتت نباشه ممنون.؟

جواب ها

کلانترزاده

نگارش یازدهم

سلام متن حکایت (از گلستان سعدی، باب اول - در سیرت پادشاهان): روزی پادشاهی با غلامی در کشتی نشست. غلام هیچ‌گاه دریا ندیده بود و چون اندک زمانی در میان دریا رفتند، ترسید و به گریه و فریاد آمد و هیچ‌کس را توان تسکین او نبود. پادشاه را خوش نیامد. حکیمی گفت: اگر فرمان دهی، من او را به سکون آورم. گفت: غایت لطف باشد. پس حکیم دستور داد غلام را به دریا افکندند. چندی در آب غوطه خورد، پس مویش گرفتند و به کشتی درآوردند. چون بر آمد، به گوشه‌ای خزید و بنشست و آرام گرفت. پادشاه را عجب آمد، پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: پیش از این، مزه‌ی غرق شدن نچشیده بود و قدرِ کشتی نمی‌دانست. --- بازنویسی حکایت به زبان ساده: روزی پادشاهی همراه غلامش سوار کشتی شد. غلام تا آن روز دریا ندیده بود. وقتی کمی از ساحل دور شدند، غلام ترسید و شروع به گریه و فریاد کرد. هیچ‌کس نتوانست آرامش کند. پادشاه ناراحت شد. حکیمی که همراهشان بود گفت: اگر اجازه دهید، او را آرام می‌کنم. پادشاه قبول کرد. حکیم دستور داد غلام را به دریا بیندازند. غلام که چند بار در آب فرو رفت، ترسید و به سختی نفس کشید. بعد موهایش را گرفتند و او را به کشتی بازگرداندند. غلام که حالا طعم افتادن در آب را چشیده بود، ساکت گوشه‌ای نشست و دیگر شکایتی نکرد. پادشاه تعجب کرد و از حکیم پرسید: دلیل این کار چه بود؟ حکیم گفت: تا وقتی که در آب نیفتاده بود، نمی‌دانست که کشتی چه نعمت بزرگی است. --- نتیجه اخلاقی (پند حکایت): انسان تا زمانی که سختی و رنج را تجربه نکند، قدر آرامش و نعمت‌هایی که دارد را نمی‌داند.

parsa..

نگارش یازدهم

سلام😂😂😂 خوبی؟😂😂😂 منم خوبم😂😂 چرا میخندی درست سلام کن

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت