خدیجه تیمورپور

نگارش هشتم. درس5 نگارش هشتم

طعم بستنی یخی گوگلی نباشه هر کس جواب بده تاج میدم 😊

جواب ها

جواب معرکه

silent

نگارش هشتم

من حمل یک قالب یخ بدون دستکش رو نوشتم... حالا برات میفرستم ببین. متن انشام: این داستان دردیه که درد ندارد! و دوباره همان حس تکرار نشدنی...سردیی که با تمام سوزاندن اش احساس نمی شود. با وجود آنکه دیگر تکراری شده ولی هنوز همان سوزش حس اول را دارد. در پارکی که با برف مخملی سفید رنگی آراسته شده بود، قدم میزدم. به اطراف نگاهی کردم.هرکس یا با دوستانش پی خوشی هایش بود یا دست در دست یار قدم میزد. به اطراف خود نگاهی کردم، همچنان خالی... ناگهان پایم پیچ خورد و به زمین یخزده پارک افتادم. و دوباره همان احساس... ای کاش الان در کنارم بود تا دست ام را بگیرد و از زمین بلند ام کند و زندگی یخ زده ام را گرم کند. همان گونه که برای بار اول در همین پارک، در همین برف، وقتی که یک تکه یخ شکسته را از زمین برداشتم و با حرص به سرش زدم، غافل از درد سر اش دست مرا که از سرمای قرمز شده بود را گرفت تا گرمشان کند... در همان حالت افتاده بر زمین، نیم نگاهی به دست هایم کردم، نیم نگاهی هم به اطرافم و کسی که دیگر نبود. و یه نکته، معلممون گفته بود عاطفی بنویسید:) عکس کتابمم میفرستم.
لطفا تاج بده 🥲

سوالات مشابه درس5 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام