جواب معرکه
سلام من به دانه در سیب هستم که من را از درخت چیده اند و به بازار برای فروش بردند الان هم در پلاستیک هستم و مرا خریده اند.دارم به خانه یک نفر میروم که اسمش را نمی دانم.شب شده و من را برای خوردن با چاقو بریدند.کمی دردم امد اما از اینکه مرا می خورند و مواد مغذی من را استفاده می کنند خوشحالم. پسر یا دختر خانواده دانه هایم را برای اینکه در خاته شان درخت سیب باشد کاشت در باغچه.بعد از گذشت مدت طولانی من جوانه زدم سخت بود زیرا یادشان رفته بود مرا و اب ندارند هر از گاهی با اب باران و تفنگ اب پاش بچه ها من ابیاری می شدم .این خانواده خانه جدید یافتند و رفتند و مرا نبردند زیرا دیگر من کم کم نهال شده بودم و خانه جدید جایی برای گل و گیاه نداشت .افرادی که امدند پیر بودند و به من حسابی رسیدند و مرا بزرگ کردند حالا دیگر ان زن و مرد پیر فوت کرده و من یک درخت تنومند شدم که هر سال محصول میدهد.چون من بزرگ بودم شاخ و برگم به خانه همسایه ها میرفت شهرداری هر سال شاخ و برگم را می چید چرا که نمی توانستند ریشه مرا جابه جا کنند و جای دیگر مرا بکارند.
این ها حرف یک دانه که درخت تنومند شده است.
پایان