نگارش هشتم -

درس5 نگارش هشتم

Sarina Ahmadi

نگارش هشتم. درس5 نگارش هشتم

انشا درمورد اگر من معلم می بودم

جواب ها

اگر من معلم می بودم، دنیای کلاس و تربیت دانش‌آموزان را به صورت متفاوتی رقم می‌زدم. من به عنوان معلم، نه تنها مسئولیت آموزش درس‌های کتاب را بر عهده داشتم، بلکه می‌خواستم فراتر از آن برگردم و به دانش‌آموزان کمک کنم تا شخصیت و مهارت‌های اجتماعی را نیز توسعه دهند. ابتدا در کلاس، فضایی مثبت و دوستانه ایجاد می‌کردم تا همه‌ی دانش‌آموزان احساس راحتی کنند و با شور و شوق در فعالیت‌ها شرکت کنند. من معتقد بودم که ارتباط مناسب با دانش‌آموزان، کلید یادگیری مؤثر است. این ارتباط از طریق گفت‌وگوهای آزاد، بازی‌ها و فعالیت‌های گروهی شکل می‌گرفت. به جای آنکه فقط روی نمره‌ها تأکید کنم، بیشتر به رشد فردی هر دانش‌آموز توجه می‌کردم. هر دانش‌آموزی دنیای خاص خودش را دارد و من تلاش می‌کردم تا نقاط قوت و ضعف آن‌ها را شناسایی کرده و به آن‌ها کمک کنم تا به بهترین نسخه‌ی خود تبدیل شوند. این به معنای ایجاد فرصت‌هایی برای یادگیری ادبیات، ریاضیات، علوم و حتی هنر در چارچوبی جذاب و کاربردی بود. همچنین، فعالیت‌های خارج از کلاس را نیز در نظر می‌گرفتم تا دانش‌آموزان بتوانند در دنیای واقعی مهارت‌های خود را آزمایش کنند. اردوها، کارگاه‌ها و پروژه‌های گروهی می‌توانستند به آن‌ها کمک کنند تا درس‌های گرفته‌شده را در عمل ببینند و تجربه کنند. در نهایت، یکی از اهدافم این بود که یادگیری را برای دانش‌آموزان به یک فرآیند لذت‌بخش و بدون استرس تبدیل کنم. من می‌خواستم آن‌ها بدانند که اشتباه کردن در روند یادگیری طبیعی است و می‌تواند به رشد آن‌ها کمک کند. به طور کلی، اگر من معلم می‌بودم، سعی می‌کردم یک محیط یادگیری خلاق و مشوق ایجاد کنم که در آن دانش‌آموزان با انگیزه و اشتیاق برای یادگیری اقدام کنند.

nazanin

نگارش هشتم

انشا: اگر من معلم بودم اگر من معلم بودم، کلاس درس را به جایی تبدیل می‌کردم که هر دانش‌آموز در آن احساس امنیت، شادی و علاقه به یادگیری داشته باشد. باور دارم که معلمی فقط انتقال درس و کتاب نیست؛ بلکه روشن کردن چراغی است که مسیر آیندهٔ کودکان را نورانی می‌کند. اگر من معلم بودم، قبل از هر چیز تلاش می‌کردم شاگردانم را بشناسم؛ استعدادهایشان، ترس‌هایشان و رؤیاهایشان را. چون هر دانش‌آموز دنیایی جداگانه است و برای درک او باید با قلبم به حرف‌هایش گوش کنم. در کلاس من، اشتباه کردن نه تنها بد نبود، بلکه نشانهٔ تلاش و یادگیری به حساب می‌آمد. به بچه‌ها می‌گفتم که هیچ‌کس با ترس از خطا پیشرفت نمی‌کند. من کنارشان می‌ماندم تا هر بار که زمین خوردند، با امید بلند شوند. اگر من معلم بودم، درس‌ها را فقط از روی کتاب نمی‌گفتم. از بازی، تجربه، فیلم، طبیعت و حتی زندگی روزمره کمک می‌گرفتم تا یادگیری برایشان لذت‌بخش شود. می‌خواستم کلاس من جایی باشد که پرسیدن سؤال از پاسخ دادن مهم‌تر باشد. در پایان هر روز، اگر لبخند و آرامش را در چهرهٔ شاگردانم می‌دیدم، می‌دانستم که بهترین پاداش یک معلم را گرفته‌ام. زیرا اگر من معلم بودم، بیش از هر چیز تلاش می‌کردم انسان‌هایی مهربان، مسئول و امیدوار تربیت کنم؛ کسانی که در آینده بتوانند دنیا را جایی بهتر کنند.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت