دوتا متن داریم متن زبانی ک از تخیل بهتره نمیگیرع و نیازی به شاخ و برگ دادن و جملاتی ک خودمون استفاده میکنیم رو نداره اما نثر ادبی باید بهش شاخ و برگ بدی از احساست بهره بگیری و از کلماتی استفاده کنی ک متنتو زیبا کنه
🐞زمستان، روز هایش کوتاه و شب هایش بلند است؛ آنقدر بلند که درخت ها و گل ها و سبزه ها، با لالایی اش به خواب می روند گاه گاهی شاخه های به خواب رفته شان کلاهی سفید از برف بر سر می کنند و زمین با لباس سفید و زیبایش، گلوله های تازه از سفر رسیده ی برف را در آغوش می گیرد.اما فرمانروایی آن زیاد طول نمی کشد به طوری که درختان از خواب زمستانی بیدار می شوند پرندگان باز میگردند خورشید دوباره گرم و درخشان می شود و آسمان دوباره آبی رنگ می شود آن موقع است که شیشه ی پر از برف اتاق من تمیز می شود و آنگاه است که می گویم بدرود بر زمستان و سلام بر بهاران.
در این فصل عقل ها حیران میشود از زیبایی های طبیعت، حرف های ناگفته ای در این فصل در ژرفای جانمان باقی میماند
هم چنان که در این فصل برف و باران میبارد
قصه ای که نامش زندگی است هم چنان جریان دارد.
این متن رو جایی شنیدم میتونید ازین متن استفاده کنید
good luck🌱