نگارش دهم -

درس1 نگارش دهم

پانیذ..

نگارش دهم. درس1 نگارش دهم

نگارش حکایت نویسی رو برام بفرستیدددد🎀🙂

جواب ها

علی اراکی

نگارش دهم

متن حکایت سگی بر لب جوی، استخوانی یافت. چندان که در دهان گرفت، عکس آن در آب بدید. پنداشت که دیگری است. به شَرَه (طمع) دهان باز کرد تا آن را نیز از روی آب برگیرد. آنچه در دهان بود، به باد داد. بازنویسی حکایت : سگی گرسنه در حال جستجوی غذا بود، ناگهان استخوانی را در دهانه رودخانه پیدا کرد، وقتی استخوان را در دهانش گذاشت و انعکاس خود را در آب دید، فکر کرد سگ دیگری نیز استخوانی بر دهان دارد طمع داشت آن استخوان را هم بگیرد، اما همین که دهانش را باز کرد تا استخوان آن سگ را بگیرد، استخوانی که در دهانش بود افتاد و در آب شناور شد و در مسیر آب حرکت کرد و رفت. و این چنین شد که سگ هم استخوان و غذای خود را از دست داد و همان استخوانی که به ظاهر در تصویر آب بود. نتیجه گیری از حکایت سگی بر لب جوی استخوانی یافت از این حکایت به این نتیجه می رسیم که باید از فرصت های زندگی بدون هدر دادن حرص و طمع مال و غذای بیشتر از آنچه که دارم نگذریم و آن را از دست ندهیم. زیرا از قدیم الایام گفته اند که شانس و فرصت فقط یک بار در خانه آدم را می زند. بهتر است از آن درست استفاده کنید و دندان طمع را بکشید. چون آخرش ماجرای حکایت سگ برایمان پیش می آید. هر آنچه که داریم را نیز از دست می دهیم.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت