اقلیت: کم بودن، گروه اندک
رزم: جنگ
اهرمن خویان: دشمن صفتان
شناسنده: آشنا کننده
آبشخور: جایی که از آن میتوان آب نوشید
آرامستان: جای آسودن، محل آرامش
آرمیدهاند: آرام گرفتهاند
بوم و بر: سرزمین
پیکار: جنگ
دو سویه: دو طرفه
شناسنده: آشنا کننده
فراخنا: پهنا و گستردگی
کردگار: آفریدگار گرامی
گوهر: چیز با ارزش
گزند: آسیب
مایه ور: ثروتمند، ارجمند
میغرند: فریاد میزنند
هراس: ترس
گاهواره: گهواره، مهد، زمین هموار
کام: دهان
تپنده: بیقرار، لرزان و جنبان
کردگار: آفریننده
اهرمن: اهریمن، شیطان
چونان: چون آن، هم چون
کنام: محل زندگی جانوارن وحشی، بیشه
سر به سر: سراسر
درویش: فقیر
پویه کردن: دویدن
زی: به سوی
بن: ریشه، ته، انتها
کردگار: خداوند
ندا: بانگ، آواز
ما هنوز نخوندیم ولی گفتم شاید نیاز داری ضروریه برای همین از گوگل برداشتم