باز نویسیه هرکه بامش بیش برفش بیشتر
آغازین. شاید تا به حال اسم ضرب المثال هر که بامش بیش برفش بیشتر را از زبان بزرگتر ها بسیار بشنویم این ضرب المثال شرح حال کسانی است که همیشه بدلیل زیاده خواهی مال درگیر کار های زیادی باشند
میانی :
در روزگاران قدیم مردی به اسم نصر الله زندگی میکرد شغل این مرد تجارت بود و مشغله های زیادی هم داشت ولی نصر الله بخاطر اینکه زحمات و سختی بسیاری کشیده بود تا به این مقام برسد به هیچ عنوان حاضر نمیشد که کمی به خود استراحت دهد ولی چند روز از این مسئله نگذشت که نصر الله مرد پیر بیمار شد او که میدانست از سر پیری بیمار شده زود وصیت نامه ای نوشت و به همسرش داد تا اگر او مرد این دکان پارچه فروشی به پسرش جلال برسد چندی نشد که نصر الله از دنیا رفت و پسرش که فرد بسیار دستپاچه و بی تجربه ای بود به سختی می توانست مغازه را اداره کند چند سالی از این قضیه گذشت که از دوستان عاقل جلال به دیدار او امد وقتی از دوستش پرسید که اوضاع کار چگونه پیش میرود جلال گفت که : از وقتی پدرم فوت شده سختی های زیادی را به دوش می کشم و فشار زیادی را تحمل می کنم ولی پول خوبی از این راه بدست میاورم
دوست جلال لبخندی زدو گفت هر که بامش بیش برفش بیشتر دوست من اگر بخواهی به رفاه و اسایش برسی باید سختی هایش را هم تحمل کنی