جواب معرکه
ناگزیر : ناچار
حکیم : دانشمند
بِه : بهتر
مردمی : انسانیت ، انسان بودن
احسان : نیکی ، خوبی ، نیکوکاری
کهن : قدیمی
مردمان : انسان ها
طلب : درخواست
همی طلب : انتخاب کن ، بگیر ، درخواست کن ، بطلب
سازگاری : سازش ، موافق بودن ، ملایم بودن
مشفق : دلسوز ، مهربان
با تو نیم دوست باشند : با تو کمی دوست باشند
یکدل : صمیمی ، یکرنگ
مشاورت : مشورت ، همفکری ، با هم مشورت کردن
قوی رایی : هوشمندی ، کسی که اندیشه های عالی دارد ، بلند نظریتمام عقلی : عاقل بودن ، دانایی
پیش بینی : آینده نگری
مَثَل : مثال
ولایت : شهرها
در میان کارها بوده : کارهای زیادی انجام داده
تدبیر : چاره اندیشی ، فکر کردن ، اندیشه
جهان دیده : باتجربه ، کسی که بسیار سفر کرده و تجربه های زیادی دارد
خاطر : اندیشه
تیزتر : قوی تر
تدبیر ده تَنه چون زور ده مَرده باشد : تصمیمی که توسط ده مرد گرفته می شود مانند زور ده نفر قوی و نیرومند است
فهم : درک کردن
متفّق : اتفاق داشتن ، هماهنگ بودن ، با هم یکی شده
پیش آید : اتفاق افتد
شغل : کار
فضیلت : برتری
تعالی : بلند مرتبه
ضعیف رأیی : کم عقلی ، سستی اندیشه
مهمی : کار مهم
معرکه یادت نره