سلام
کوه
سرم را بالا میگیرم و به اون حجم از گل و خاک و برف نگاه میکنم
عجیبه، شگفت انگیزه . دور از تصوره ولی هیچ چیز با خالقی که داریم ناممکن نیست
کوه با اون همه عظمت هم برا خودش دلی بزرگی داره که این همه انسان و حیوان گیاهان و موجودات رو درون غار های خود جای می دهد
داشتم رویا پردازی میکردن که یهو یه گوله برف خورد به کتفم برگشتم و به کسی که این کارو کرد نگاه کردم و
زیر لب فحشی نثار روح پر فتوحش کردم
یهو صدای جیغ پسر بچه رو شنیدم که با داد میگفت مامان اونجارو نگاه
من هم به همون سمت نگاه کردم و کسی رو دیدم که از بالای کوه داره از بقل مثل توپ روبرف سر میخوره و میاد نمیدونم چی شد که یهو خورد به جایی و کمرش زخم شد
سرم رو برگردوندم و دیدم کسی روی نوک کوه ایستاده و با خوشحالی از تلاشش برا بالا رفتن حرف میزنه
با خودم گفتم یکی مثل این بنده خدا تفریح براش تلخ شد یکی هم اون جوری خوشحال شد فهمیدم کوه هم مثل دنیا میمونه یکی رو به زمین میکوبه و یکی و میتونه بر فراز قله هایش قرار دهد
خلاصه که من از یک روز تفریحم در کوه درس های مهمی گرفتم و این رو فهمیدم که نباید بدون احتیاط عمل کنیم مثل اون مرد که بر زمین افتاد
و در عین حال که احتیاط میکنیم دست از تلاش هم بر نداریم .... به شما بزرگواران هم به به انشاء من گوش دادین خواهش میکنم دست از تلاش بر ندارید
من خودمو گذاشتم جای تو و انگار دارم خودم انشاء میگم امیدوارم خوشت اومده باشه