چهار دانشجو ک ب خودشان بسیار اعتماد داشتند یک هفته قبل از شروع امتحانات پایان ترم ب مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر مشغول خوش گذرانی بودند اما وقتی ب شهر خود برگشتند متوجه شدند ک در مورد تاریخ برگزاری امتحان اشتباه کرده اند و ب جای سه شنبه، روز دوشنبه است.بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود راپیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند
آنها ب استاد گفتند:ما ب شهر دیگری رفته بودیم ک در میان راه لاستیک ماشین پنچر شد و زاپاسی نداشتیم و کسی نبود ک ب ما کمک کند ب همین دلیل روز دوشنبه دیر ب خانه رسیدیم.
استاد فکری کرد و پذیرفت ک آنها روز بعد بیایند و امتحان دهند. چهار دانشجو روز بعد ب دانشگاه رفتند تا امتحان دهند و استاد آنها را ب چهار اتاق جداگانه فرستاد و ب هر یک از آنها یک ورقه امتحانی داد و از آنها خواست ک شروع کنند... آنها ب اولین مسئله نگاه کردند ک 5 نمره داشت.
سوال خیلی آسان بود و ب راحتی ب آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداند تا ب سؤال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند ک سؤال این بود:کدام لاستیک پنچر شده بود
اتفاقات زیادی هستند ک همه آنها برای یک انسان عبرت است.ب خصوص اتفاقاتی ک پایه آن اساس دروغ و دروغگویی است ک برای هیچ انسانی عاقبت خوشي ب همراه ندارد.اگر انسان بتواند در سختی ها و آسانی ها کار هایی ک ب نفع همه است انجام دهد بدون شک سرانجام کارهایش سرافرازی است. ولی اگر نتواند خود را کنترل کند و خطایی انجام دهد شاید باعث شود که ابرویش،ثروتش،اموالش و حتی تمام دارایی اش را از دست بدهد.اینگونه افراد هیچ گونه ارزش و اعتباری در اجتماع نخواهند داشت.سعی کنیم همیشه صادق باشیم و کارهایی انجام دهیم ک پایه اش راستگویی باشد چرا ک'بار کج ب منزل نمی رسد ' پایان