زبان ادبیات
موضوع:شهربازی
مقدمه
انشای اول به اتمام رسید.اما چون از موضوعی که انشا نوشتم لذت بردم،تصمیم گرفتم دوباره انشا بنویسم ولی از زبا یکی از وسیله های هیجان انگیز شهربازی.
بخش میانی{بند1}
بالاخره عصر شد و این یعنی باز شدن درهای بزرگ شهربازی.از آنجایی که من یکی از بزرگترین وسیله های اینجا هستم،میتوانستم ببینم که بچه های همراه خانواده یا دوستانشان وارد می شوند.راستی،یادم رفت خودم را معرفی کنم اسم من ترن هوایی است.
بند2
وقتی پایین را نگاه کردم چند نفر را دیدم که به سمت من می آیند.راستش را بخواهید حسابی خوشحال و ذوق زده شدم،یک رازی را میخواهم بگویم:من از صدای جیغشان خیلی خوشحال میشوم و مانند منبع تغذیه ای است.{قول بدهید بین خودمان باشد}
بند3
آخرین نفر هم سوار شد،و این یعنی شروع جیغ هایشان و لذت بردن من. با دور تند حرکت میکردمدتا جیغ هایشان بلندتر بشود البته چند نفری هم اشکشان درآمده،یادم باشد که بعدا از سازندم تشکر کنم که من را تا این حد پیچ در پیچ ساخته است.
بند نتیجه گیری
خب اول از همه اینکه امیدوارم لذت برده باشید از خواندن انشایم و دوم اینکه می شود این نتیجه را گرفت که ممکن است واقعا وسیله های شهربازی از جیغ های ما تغذیه کنند و البته که خوشحال می شوند و ما از بازی کردن با آنها لذت می بریم.
معرکه یادت نره🥰🪄