کتاب
من اگر کتاب بودم قطعا به خودم میبالیدم که گنجینهای از معلومات را در دل خودم دارم.
دوست داشتم برایم ارزش قائل باشند.
تمیز و مرتب نگهم دارند.
دوست داشتم بعد از خوانده شدن مطالبم، باعث تغییری در اندیشهی دیگران شوم.
باعث ترک رفتار و یا عادت بد شوم.
دوست داشتم بتوانم تغییرات مثبت و ماندگار در خوانندگانم ایجاد کنم.
دوست داشتم اگر مطالبم مفید و آموزنده است به دیگران معرفی شوم، تا آنها هم مطلع شوند.
دوست داشتم حتی به افرادی که بضاعت خرید آسان کتاب را ندارند، قرض داده میشدم تا آنها هم بتوانند از مطالبم استفاده کنند.
دوست داشتم در کنار تمام هزینههایی که از دل و جان برای تجملات و سرمایه گذاری وقف میشوند، حتی شده اندک بودجهای برای تهیه من در نظر گرفته شود، زیرا میدانم جامعهای که مطالعه داشته باشد، آگاهتر و اندیشمندتر میشود. رشد و پیشرفت میکند. هر چه افکار بیشتر رشد کند، آن جامعه از خرافات و گزافه گویی رهایی مییابد و … .
خلاصه اینکه ختم کلام، بیاییم با خود عهد ببندیم، مطالعه روزانه را هر چقدر اندک هم باشد در برنامه زندگی خود بگنجانیم.