چهارشنبه سوری است. ۲۷/ ۱۲/ ۱۳۷۶ ادهم صبح زود از منزل خارج میشود تا به آخرين ديدار با شاگردانش برود، او از اول صبح به قصد خداحافظی رفته بود با شاگردانش، با ما و با همه. اما غافل از اينکه او از لحظهی خداحافظی خود را به ما شناساند و ما تازه با او آشنا شديم و هرگز پيمان آشنايی را با جدايی عوض نخواهيم کرد.
چرا ادهم مظفری شغل معلمی را انتخاب کرد؟
درک مطلب
به خاطرِ علاقهی قلبی که به معلمی داشت و دريافته بود که زادگاهش به او نياز دارد.
منظور از عنوان درس چيست؟
ادهم مظفری تابحال شنا نکرده بود اما با انسانیتی که برای نجات جان شهین به خرج داد، خود را در قلبِ همهی انسانها جا کرد و اسمش جاودانه شد
ادهم زمانی که ميان آب میغلتيد چه جملهای را تكرار میكرد؟
مردم من چيزيم نيست، شهين چه شد
مادر: مَر (تربت حیدریه) مار (مازندرانی) ...
خواهر: خوار (تربت حیدریه) خاخِر (مازندرانی) ...
برادر: بِرار (تربت حیدریه) بِرار (مازندرانی) ...
پسر: پسر (تربت حیدریه) پسر (مازندرانی) ...
دختر: دختر (تربت حیدریه) دِتِ