فارسی یازدهم -

درس9 فارسی یازدهم

حدیثه نوروزی

فارسی یازدهم. درس9 فارسی یازدهم

سلام کسی میتونه واسم‌انشا در مورد یه سفرنامه بنویسه از‌گوگل نباشه معرکه میدم

جواب ها

N.m.A

فارسی یازدهم

یادم می آید پارسال که میخواستیم به کلاردشت برویم، سه روز در راه بودیم در راه کوهها و درختهایی را میدیدم که واقعا زیبا بودند آن قدر که تابحال زیبایی آنها از یادم نرفته است.در این سفر ما با خانواده دایی ام که بسیار باهم صمیمی هستیم در راه بودیم. من در پیچ و خم جادههای سرسبز ،شمال جاده هایی که از دل جنگلهای بزرگ میگذشت با شوق و ذوق نشسته بودم و به زیبایی اطراف نگاه میکردم هیچ هم احساس خستگی نمی کردم. در نزدیکی های کلاردشت جایی که جاده از دو سمت به دامنه های سبز و پرگل میرسید ایستادیم تا سرمای عصر آن روز تابستانی را با بلال های داغ شمالی گرما بخشیم و یادم هست که این بلال ها بیشتراز تمام بلال هایی که تا آن روز خورده بودم چسبید. بعد از استراحت یکی دو ساعت به سمت کلاردشت راه افتادیم و شب را در ویلایی که شرکت گازدر اختیار دایی ام قرار داده بود گذراندیم. شب بسیار سردی بود و صبح که داشتم از لای پنجره بیرون را تماشا می کردم دیدم همه جا مه غلیظی پوشانده است خیسی سبزه های حیاط و نم نم و بوی دود آن روز لذتی داشت که هنوز هم وقتی به یادش می افتم احساسش میکنم. فردا و پس فردای آن روز ما به جاهای مختلف کلاردشت مثل عباس آباد، نمک آب رود و رود بارک رفتیم در آن سه روزی که ما در آن ویلا بودیم دوستان و همبازیهای خوبی پیدا کرده بودم که یا همسایه ها بودند و یا مثل ما مسافر و .. ما آن قدر با هم دوست شدیم که ترک کردنشان بعد از سه روز برایم خاطره ی بدی میان آن همه خاطره های خوب این سفر شمال هست و خواهد بود.

mahdiy brzen

فارسی یازدهم

درس دهم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت