فارسی ششم -

درس 11 فارسی ششم

𝑀𝒶𝓈𝑜𝓊𝓂𝑒𝒽

فارسی ششم. درس 11 فارسی ششم

سلام لطفا خلاصه بو علی و بهمنیار رو می‌فرستید معرکه میدم 🥰

جواب ها

جواب معرکه

✨💫얄다 💫✨

فارسی ششم

**خلاصه داستان 'بوعلی و بهمنیار':** بهمنیار، شاگرد نزدیک بوعلی سینا، به استادش احترام زیادی می‌گذارد و به استعداد و فکر خلاق او شگفت‌زده است. او بارها از بوعلی خواسته که خود را پیامبر خدا معرفی کند، اما بوعلی به این درخواست پاسخ نمی‌دهد. یک شب سرد زمستانی، بوعلی از خواب بیدار می‌شود و تشنه است. او از بهمنیار می‌خواهد که آب بیاورد، اما بهمنیار به خاطر سرمای شدید و یخ‌زدگی آب، از رفتن به بیرون امتناع می‌کند. در این حین، صدای مناجات یک مسلمان از بیرون به گوش می‌رسد که در هوای سرد مشغول راز و نیاز با خداست و سپس اذان می‌گوید. فردای آن روز، بوعلی به بهمنیار می‌گوید که علت عدم معرفی خود به عنوان پیامبر را فهمیده است. او توضیح می‌دهد که با وجود سال‌ها دوستی و تدریس، نتوانسته در دل بهمنیار محبتی ایجاد کند تا او با علاقه برای آوردن آب برخیزد. اما مرد مسلمان بدون هیچ احساس ناراحتی در سرمای شدید، برای اجرای فرمان پیامبر (ص) به بیرون می‌رود. بوعلی نتیجه می‌گیرد که نفوذ گفتار پیامبر در دل مؤمنان آن‌قدر قوی است که پیروانش در هر شرایطی به دستورات او عمل می‌کنند. این داستان به اهمیت عشق و احترام به علم و دین و تأثیر عمیق آموزه‌های پیامبران بر زندگی انسان‌ها می‌پردازد. امیدوارم جواب خوبی داده باشم🙂

آیلین خلیفه

فارسی ششم

بهمنیار شاگرد بوعلی سینا بود و همیشه سوالی را از بوعلی می پرسید و بوعلی جوابش را نمی داد از بوعلی می پرسید که چرا خودت را پیامبر معرفی نمی کنیم و او همیشه جوابش را نمی داد تا یک روز زمستانی که هوا سرد بود که بوعلی زیر کرسی خواب بود یک دفعه بوعلی تشنه شد از بهمنیار آب خواست بهمنیار هم غرق خواب بود او با صدای بود که می گفت بهمنیار برایم مهم نگاهی به بیرون کرد و دید هوا سرد است و به او گفت استاد هوا سرد است و ممکن است شما چون بدنتان گرم است سرما بخورید و نرفت و روز بعد بوعلی بهمنیار گفت با اینکه من استاد تو هستم و داستانی برای او تعریف او می گوید آری بهمنیاراکنون دیگر فکر می کنم که………. معرکه یادت نره دستم درد گرفت🤣🤣

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت