رها ...

نگارش هفتم. درس دوم نگارش هفتم

لطفا بازنویسی شو واسم بگید از گوگل نباشه فقط معرکه هم میدم

جواب ها

*......*

نگارش هفتم

معرکه یادت نره روزی در فصل بهار، همراه چند تا از دوستانم برای گردش و تفریح به دشت و صحرا رفتیم. وقتی به جایی سرسبز و خوش‌آب‌وهوا رسیدیم، نشستیم و سفره را پهن کردیم تا غذا بخوریم. در همین موقع، سگی از دور ما را دید و به سمت ما آمد. یکی از دوستانم سنگی برداشت و مثل اینکه بخواهد تکه نانی به سگ بدهد، آن را جلو سگ انداخت. سگ جلو آمد، سنگ را بو کرد و بدون اینکه چیزی بگوید، برگشت و رفت. هر چه صدایش زدند، توجهی نکرد. یکی از دوستان گفت: «می‌دانید سگ چه گفت؟ گفت این آدم‌ها که به جای نان، سنگ می‌اندازند، حتماً خیلی بدبخت و گرسنه‌اند! پس از سفره‌شان چه انتظاری می‌شود داشت؟»
یاسین محجوب

نگارش هفتم

سلام دم تو گرم دختر حتماً خوشگل باشی یا بد می گم

سوالات مشابه درس دوم نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام