سلام کسی میتونه از پاییز کرونایی ی انشا بنویسه ممنون

به نام خدایی که هرچـه داریم ازاوست پاییز آغـاز شد، چــه غم انگیز است رابطه برگهای زردی که یاد آور مرگ است با کرونایی که هر روز درخت زندگی انسان ها را می خُشکاند،و زرد میکند، هر روز شاهد رفتن هزاران برگ سبز هستیم، برگ هایی که حالشان به غروب جمعه میماند،همانطور گرفته ،همانطور ناراحت... دلم تنگ آزاد نفس کشیدن در هوای بارانیست مدت هاست لبخند ها پنهان شده، پاییز زیباست ،اما امسال متفاوت از سال های گذشته ،یاد آور ،خاطرات دلهره آور است، خاطره هایی که میگوید ،اگر ماسک نزنی ،کرونا مانند برگهای سبزی که زرد شده اند ،تو را زرد خواهند کرد، کرونایی که باعث لذت نبردن از فصل زیبای خدا شده ، چه سخت است دیدن باران از پشت پنجره ، چه سخت است با ماسک نفس کشیدن ، مقصر کیست؟ بعضی ازخودمان که ماسک نمیزنیم؟ یا کرونا نمیدانم جوابش را فقط میدانم سخت قصه دارم از پاییز کرونایی...