مقدمه: از چرخش زمین به دور خورشید فصلها پدید میآیند. زمستان پادشاه لطف و بارش و رحمت آخرین فصل سال است که پیوندش با بهار ناگسستنی است. کم کم یلدا دختر بزرگ زمستان از راه میرسد و با کوله باری از انار و هندوانه و میوههای زیبا طلوع زمستان را جشن میگیرد.
بدنه: زمستان ناب و دوست داشتنی است. دانههای برف و آن آفتاب نیم گرم و ابرهای صورتی در دل کوه را میبینید. آن گرمای ناب و تیز خورشید در ساعاتی از روز و آن بی برگی درختان در حوالی زمستان را خوب نگاه کنید. چه قدر بارش برف و تور زیبای طبیعت جذاب است و این بهار است که باید این تور را کنار بزند و جمال عالم آرای دوست را زیارت کند. عروس زیبای چهار فصل با توری از برف در راه است. کم کم آراستگی و جذابیتش ارز دامنه کوه هم دیده میشود.
ابرهای صورتی رخت زیبا به تن کرده اند و همراه یلدا دختر زمستان در آخرین روز پاییز جشن زمستانی شدن طبیعت را برگزار میکنند. خدایا چه دانههای نقره های و چه دانههای بلورینی که از دل آسمان بر سر زمین شادباش میگردد. درخت و کوه و کمر هم در حوالی پاییز در خوابی نرم هستند. چه قدر باغ و کوه و کمر آرام است و حقیقتا در خواب هستند و کم کم خورشید هم به حوالی میآید تا تلنگری برای این روزها باشد.
زمستان و سفیدپوشی روزهای ناب دی و سرمای مرموز بهمن و آن حالت نیمه بیداری اسفند را دوست دارم. دانههای برف و آن بخار پشت شیشه را دوست دارم که برایم خاطره زندگی را قاب میکنند. هر روز این فصل منتظر بارش برفم را تا آدم برفی مورد علاقه خودم را بسازم و کنارش بارش برف را جشن بگیرم.
نتیجه گیری: روزها از پی هم میآیند و میروند. خالق این همه زیبایی را شکر که چهار فصل را با این جذابیتها خلق نموده است. هر فصلی با شرایطی و نعمتهایی خاص که همه به هم متصل و در ارتباط هستند. این نعمتهای بی حد و اندازه را شکر بگویید و مهربانی را از او بیاموزید.
سلام بیا داداش