اسم:ما دور هم جمع شده ایم
جزئیات:جمع بودن خانواده،شب است، همه از جمله پدر بزرگ و مادر بزرگ هستند ، یاد گرفتن موضوعات جدید و مفید ، شنیدن داستان از مادر بزرگ
شخصیت هر شخص:دو پسر بازیگوش ، دودختر کنجکاو،یک عموی تپل مپل، یک پدر دوستدار قصه، ویک مادر با ادب ، و یک مادر بزرگ قصه خوان ، ویک زن عموی باهوش
پیام تصویر:مادربزرگ ها همیشه مهربان هستند و قصه هایی بسیار زیبا بلدند و خوشحال بودن خانواده برای اینکه دور هم جمع شده اند
انشا : ما دور هم جمع شده ایم
همه خوشحال و شاد هستند زیرا ما دور هم جمع شده ایم .عمو و زن عمو هم آمده اند ، راستی مادربزرگ هم آمده است تا برایمان قصه بخواند دختر عمو زهرا هم آمده است تا با تم بازی کنیم پسر عمو حسین هم آمده است تا با علی برادرم بازی کند . مادر بزرگ به من گفت معصومه جان برو و کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب که در اتاق من است بیاور . من با خوشحالی دویدم و کتاب را برای مادر بزرگ آوردم . مادر بزرگ گفت امروز قصه ی بسیار زیبایی برای شما پیدا کرده ام و میخواهم برای شما بخوانم . یک دفعه همه با هم گفتیم ما آماده ایم شروع کن مادر بزرگ. مادرم با یک کاسه میوه آمد و نشست تا داستان مادر بزرگ را بشنود.میپرسی پس پدرم کجاست معلوم است پدرم جلو تر از همه آمده است و منتظر مادر بزرگ بود تا بیاید و قصه ای بخواند زیرا پدرم قصه های مادربزرگ را دوست دارد . عمویم مهدی گفت مادر شروع کن که حوصله ام سر رفته است زن عمو فاطمه گفت آره آره شروع کن . و مادر بزرگ شروع به قصه گفتن کرد ۱ ساعت گذشت و قصه مادر بزرگ تمام شد قصه ی بسیار جالبی بود من که لذت بردم بقیه را نمیدانم
لطفا معرکه بزن