فارسی ششم-

درس 10 فارسی ششم

اسیه♡♡ دروک

فارسی ششم. درس 10 فارسی ششم

انشاء در مورد : اگر بخواهی روی ابرها زندگی کنی چه وسایلی باید با خودت داشته باشی هر کی جواب بده معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

یگانه محمدی

فارسی ششم

ابرها بر اثر تراکمات و واکنش های شیمیایی که در چرخه ی طبیعی اتفاق می افتد به وجود می آیند. ابرها پدیده های طبیعی هستند که ضرورت زیادی برای ما دارند. آن ها عامل بارش های مختلفی مثل: برف، باران و تگرگ هستند. گاهی اوقات منجر به پدید آمدن رعد و برق نیز می شوند. شکل ظاهری آن ها در مواقع مختلف تغییر می کند، مثلا هنگامی که رنگ سیاه و تیره به خود می گیرند، می گویند قرار است باران ببارد. وقتی که آسمان صاف و زلال است، ابرها خود را بسیار زیبا و خودنما جلوه می دهند. یعنی می توان از روی ظاهر آن ها احتمالاتی را بیان کرد. از نظر من ابرها مانند پفک هایی هستند بسیار نرم و ترد و از جنس پنبه که آدم دلش می خواهد آن ها را در دست بگیرد و غرق در آن ها شود. گاهی نیز ابرها باردار می شوند! نه آن بارداری که شما فکر می کنید، قضیه باردار شدن ابرها فرق می کند. منظور از باردار شدن این است که آن ها با جهش الکترون باری را در خود به وجود می آورند که ثمره آن همان باران و رعد و برق می شود. آن ها برای سرگرمی نیز خوب هستند، مثلا می توان برای آرام کردن کودکان شیطونی که به خانه اتان می آیند و مرغشان یک پا دارد و همچنان رو مخ هستند استفاده کرد. آن ها را ساعت ها زیر آسمانی که مملو از ابرهای پراکنده است خواباند، و از آن ها خواست که شکل هر ابر را توصیف کنند. این گونه می توان ساعاتی از دست شیطنت های آن ها در امان ماند. ضرورت ابرها به این دلیل است که از طریق بارش می توانند آب مورد نیاز ما را تامین کنند و با این چرخه همچنان زندگی بشری را پایدار نگه دارند. ابرهای پدیده های مهمی در زندگی ما و تمام موجودات زنده هستند، اگرچه به چشم ما نمی آیند امروز خبری از آن آرامش همیشگی در آسمان نیست، ابر ها با غرور آسمان را احاطه کرده اند و بعضی وقت ها در پهنه ی وسیع آسمان دور می زنند و به هر کجا که می خواهند سرک می کشند زیرا آسمان وسیع است و آن ها تا دل شان بخواهد جا برای شینطت دارند، در این میان گاهی نیز تن شان به تن یک دیگر می خورد و صدای فریاد شان دل آسمان را به لرزه می اندازد و برق از سرشان می پرد. ابر ها خورشید را دزدیده اند و پشت شان پنهان کرده اند و تا بغض شان را خالی نکنند او را پس نمی دهند، حالا دیگر زمین روشنایی روز هایی که خورشید در آسمان بود و می تابید را ندارد و اگر ابر ها تا شب آسمان را ترک نکنند اجازه نخواهند داد ماه هم خودی نشان دهد. آن ها امروز در آسمان خود شان را به شکل های مختلف در آورده اند، یکی از آن ها شبیه گوسفندی بزرگ و پشم آلو است و من یکی دیگر را به شکل آدمی دیدم که دست هایش را باز کرده است. سایه ی ابر ها بر تن تمام شهر افتاده و هر لحظه ممکن است باران از دل سیاه شان بر زمین ببارد، آن ها بر خلاف ظاهر تیره رنگ شان باران زندگی را به طبیعت هدیه می کنند. یادم می آید کوچک تر که بودم یک روز ابری احساس کردم که ابر ها خیلی به زمین نزدیک شده اند و اگر دستم را دراز کنم می توانم تکه ای از آن ها را جدا کنم و برای خودم نگه دارم، تکه چوبی برداشتم و یک مسیر شیب دار را بالا رفتم ولی هر چه من بالاتر می رفتم ابر ها دورتر می شدند و بعد از کمی تلاش دست از این کار برداشتم و امروز با دیدن آن همه ابر در آسمان یاد آن روز داشتم روی ابرها پا می‌گذاشتم.

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام