نماز، لحظهای است که در آن به قلب آسمان نزدیک میشویم. وقتی صدای اذان در گوشهایمان طنینانداز میشود، انگار دنیا برای لحظهای متوقف میشود و تمامی دغدغهها و مشکلات به فراموشی سپرده میشوند. در این لحظه دلم میخواهد فقط به خودم، به خدا و به عواطف عمیقم فکر کنم.
وقتی که با وضو گرفتن خود را آماده میکنم، احساس میکنم در حال پاکسازی جانم هستم. این شستشو نه تنها جسدی که هم بدنم را، بلکه روح ناپاکم را نیز جلا میدهد. سپس، به سمت قبله میایستم و دستهایم را به آسمان میآورم. قلبم به نرمی میزند و درونم پر از آرامش میشود. احساس میکنم در آغوش خداوند پناه میبرم.
در رکعتهای نماز، با هر آیه و کلمهای که میخوانم، نزدیکی و صمیمیتام با خداوند بیشتر میشود. در این لحظات، گویی زمان متوقف میشود و من در دریای بینهایت محبت و رحمت او غوطهور میشوم. در سجده، وقتی پیشانیام به زمین میرسد، احساس میکنم که بار تمام گناهان و ناملایمات از دوش من برداشته میشود. در آنجا، با پاسخی به تمام سوالات و تردیدهایم، به درگاهش دعا میکنم.
نماز، برای من فقط یک فریضه نیست؛ بلکه ارتباطی عمیق بین من و خدایم است. این لحظات، یک سفر روحانی به قلب خودم است که در آن میتوانم با رازها و ناگفتههایم ملاقات کنم. وقتی رو به قبله میایستم، دیگر از هیچ چیزی نمیترسم؛ چرا که میدانم در این مکان، امنترین جای دنیا را پیدا کردهام.
هر بار که نماز میخوانم، روحام را تقویت میکنم و احساسی از عشق و شکرگزاری در دلام به وجود میآید. نماز، به من یادآوری میکند که زندگی فراتر از مشکلات و چالشهاست و در هر تاریکی، نوری وجود دارد که میتوانم به آن تکیه کنم. این ارتباط عمیق، دلیلی است برای امید و آرامش، و یادآوری میکند که همواره باید به خداوند متعال متوسل شوم.