مباد: نباشدیال: موی گردن شیر و اسببدین: به اینگویی: انگاربوم و بر: سرزمینناگوار: ناپسندسلسله: پادشاهیغرق اندوه شد: بسیار غمگین شدهخامنشی: یکی از سلسله های ایرانیسپاه عظیم: لشکر بزرگتاسیس کرد: بنا کردمانع: بازدارندهبه شمار می رفت: به حساب آمدخرد: کوچکخیره کننده: جالببرآمدگی: برجستگیجلال: عظمتناگوار: ناپسندتاخت و تاز: حمله و هجوماوضاع: شرایط وضعیتانبوه: بسیارچیرگی: برتری و تسلطهجوم: حملهخانمان: خانه و کاشانهبا خاک یکسان کرد: همه چیز را نابود کردگلگون: سرخ شده به رنگ خونبه نومیدی گرایید: دلسرد شدپیکار: جنگآهنگ ایران کرد: تصمیم گرفت به ایران برودایستادگی: مقاومتپارس: فارسمقدونیه: نام شهری در یونان زادگاه اسکندرچابک: چالاکهمیار
معرکه بده لطفا