جواب معرکه
معرکه لطفا زحمت کشیدم:)
البته خودم تایپ نکردم یافتم :)
ای خرّم از فروغ رُخَت ، لاله زار عمر باز آ که ریخت بی گل رویت ، بهار عمر
لاله زار عمر : تشبیه بلیغ اضافی گُل روی : اضافه ی تشبیهی * بهار عمر : ( بهار = شکوفه رجوع شود به لغت نامه دهخدا ) * الف : اضافه ی تشبیهی ( عمری که مانند شکوفه است ) ب : اضافه استعاری : شکوفه ی درخت زندگی* بهار عمر : با توجه به کاربرد ترکیب در مصراع استعاره از دوران جوانی* گل و لاله و بهار : مراعات نظیر
معنی بیت : ای معشوق که از تابش نور چهره ی تو لاله زار زندگی خرم و باصفا شده است ؛ برگرد که به دور از رخ زیبای تو شکوفه ی جوانی زندگی من پژمرده شده است ( مفهوم : گلایه از جدایی و فراق از معشوق و از دست رفتن شادابی عاشق بدون دیدن معشوق)
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
سرشک : اشک / تشبیه : سرشک به باران / مراعات نظیر : ( برق ، باران ، چکد ) و ( دیده ، چکد ، سرشک ) تشبیه : روزگار عمر به برق
معنی بیت : اگر اشک مثل باران از چشم جاری شود ، شایسته است زیرا در غم دوری از تو ایام عمر من مثل برق به سرعت سپری شد مفهوم : حسرت از گذشت سریع عمر و ناکام ماندن از وصال معشوق )
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است دریاب کار ما ، که نه پیداست کار عمر
یک دو دم : کنایه از فرصت کوتاه و اندک / واج آرایی : در حرف ( د )
معنی بیت : این چند لحظه ی کوتاه که فرصت دیدار میسر است دل ما را بجوی و به کار عشق ما توجهی کن که پایان زندگی معلوم نیست ( مفهوم : اغتنام فرصت برای توجه معشوق به عاشق )
تا کی می صبوح و شِکَر خواب بامداد ؟ هشیار گرد ، هان ! که گذشت اختیار عمر
می صبوح : شراب صبحگاهی / شکر : به معنای شیرین صفت خواب ( مجاز از شیرینی ) = خواب شیرین بامداد * مراعات نظیر : صبوح ، بامداد و خواب / تضاد : خواب و هشیار / هان : ادات تحذیر شبه جمله / اختیار عمر : بخش برگزیده ی عمر ( جوانی ) / اختیار ( مصدر که به صورت صفت به کار رفته است صفت جانشین موصوف )
معنی بیت : ای معشوق تا چند به نوشیدن شراب صبحگاهی و خواب شیرین بامدادی می پردازی آگاه و بهوش باش که بخش برگزیده ی عمر که ایام جوانی است سپری شد ( مفهوم : پرهیز از خوش گذرانی و سستی و بهره مندی از جوانی )
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بی چاره دل ، که هیچ ندید از گذار عمر
دی : دیروز / گذار : گذر ، عبور کردن ، اسم مصدر از گذاردن مترادف گذشت / بیچاره دل : تشخیص / تصدیر در واژه ی گذر نظر کردن : کنایه از التفات و توجه کردن / خوشی : حذف به قرینه معنوی : هیچ خوشی
معنی : دیروز یار در گذر بود و از کنار من گذشت و توجهی به ما نداشت ؛ حال دل بیچاره ی مرا ببین که از گذشت زندگی هیچ خوشی ندید ( مفهوم : گلایه از بی توجهی معشوق و حسرت عاشق که کمترین بهره ای از معشوق نبرده )
در هر طرف زخیلِ حوادث کمین گهی ست زان رو ، عنان گسسته دوانَد سوار عمر
خیل = گروه اسبان ، سواران ، سپاه ، لشکر / خیل حوادث : اضافه تشبیهی / مراعات نظیر : خیل ، عنان ، سوار / سوار عمر : اضافه ی تشبیهی / عنان گسسته : کنایه از تند و سریع / حسن تعلیل : دلیل گذر سریع عمر اینکه خیل حوادث به او نرسد
معنی بیت : لشکر حوادث از هر طرف در کمین جان انسان ، پنهان شده اند به همین دلیل عمر مانند سواری شتابان می راند تا حوادث بر او دست نیابند .
ب