جواب سوال اول:
فصل بهار از راه میرسد و درخت بید و گلهای سوسن و نرگس از زیباییهای خودشان رونمایی میکنند و صدای بلبلهای زیبا در سراسر لاله زار میپیچد و حتی گلهای سوسن و نرگس هم از این صدای دلنشین لذت میبرند
جواب سوال دوم:
امروز شاخه دیگری از درخت توت شکست و بر زمین افتاد درخت توت آهی کشید و به درخت بید در آن سوی باغ که کودکان کاری به کارش نداشتند خیره شد درخت بید با مغروری به درخت توت نگاه کرد و گفت خوش به حالم هیچکس کاری به کار من ندارد درخت توت چیزی نگفت و درخت بید جوابی به درخت توت نداد چند دقیقه دوباره کودکان به سوی درخت توت آمدند و از توتهای شیرین و خوشمزه او میخوردند و از شاخههای زیبای درخت توت آویزان میشدند ولی با این حال درخت توت باز هم آن بچهها را دوست داشت در همین حال نگاهی به درخت بید کرد و دید تنها در یک کنار نشسته و هیچکس پیش او نیست برای همین خدا را شکر کرد که درخت بید شده بعد از یک مدت که بچهها رفتند دختر بچهای را دید که گرسنه روی زمین نشسته درخت توت آن بچه را صدا زد و گفت بیا از توتهای شیرین من بخور دختر بچه کم کم پیش درخت توت آمد و از توتهای آن خورد و رفت درخت توت هر روز چندین بار خدا را شکر میکرد که میتوانست بچههایی که توانایی خریدن غذا را ندارند از میوه خودش بدهد و آنها را تا حدودی سیر کنند
(ببخشید طولانی شد😂)
معرکه لطفا(: