مگیه وقتی در جوانی و از روی غرور و نادانی برای مادرم صدا بلند کردم و بر روی سر او داد زدم.مادرم بسیار دل ازرده شد و گوشه ای نشست و گریان به من گفت:مگه بچه گی ات را فراموش کردی که الان رو سر من داد میزنی و صدا بلند میکنی؟
وقتی که بخاطر نادانی ام در جوانی به مادرم تهمت زدم دل او را شکستم و او با ناراحتی نشست و با گریه گفت مگر کوچکی ات را فراموش کرده ای که الان گستاخی میکنی
ببین یکم خودت بال و پر بده جواب همینه