mamad

نگارش هشتم. درس 1 نگارش هشتم

انشا در مورد پاییز لطفا زود

جواب ها

جواب معرکه

خودکار آبی

نگارش هشتم

امروز که از خواب بیدار شدم نیمی از من نارنجی و خشک شده بود. مادر می‌گوید اگر بیش‌تر از آب‌ها تغذیه می‌کردم، دیرتر این بلا بر سر من می‌آمد. حقیقت این است که پاییز آمده. هیولای مرگ درختان. حتی درخت تنومند نیز نمی‌تواند از ما مراقبت کند؛ زیرا پاییز او را اسیر خود می‌کند. درخت هرروز تعدادی از ما را از دست می‌دهد و در نهایت تنها می‌شود. یکی از دوستانم دیروز سقوط کرد و به زمین پر کشید. پر کشیدن برای ما برگ‌ها به معنی سفر به سوی زمین است؛ بر خلاف انسان‌ها که به آسمان پرواز می‌کنند. راستی من با باغبان پارک آشنا شده‌ام. او پیرمرد مهربانی است که برگ‌ها را به آرامی از روی زمین جمع می‌کند و داخل کیسه می‌ریزد. مادر نمی‌گوید که باغبان برگ‌ها را کجا می‌برد؛ می‌گوید این یک ماجرای هیجان‌انگیز است که خودم باید تجربه‌‎اش کنم. زندگی روی شاخه بسیار لذت‌بخش بود. مخصوصا زمانی که باد می‌آمد و پشت من قایم می‌شد تا ابر پیدایش نکند. بازی قایم باشک را دوست دارم اما اگر از شاخه جدا می‌شدم دیگر نمی‌توانستم به خانه برگردم. من یک پا دارم که به درخت چسبیده. امروز حس کردم که پایم در حال جدا شدن است. کمی ترسیدم. من مادر را خیلی دوست دارم و نباید از او جدا شوم. پاییز خودش را به من نشان نداده است. فکر می‌کنم او پیرمرد خشمگینی باشد که فضای سبز را دوست ندارد و می‌خواهد تمام درختان شهر را از بین ببرد. او دوستی به نام زمستان دارد که از خود پاییز وحشتناک‌تر است. خوشحالم که در زندگی‌ام یک برگ بودم. گویا فردا با باغبان هم‌سفر خواهم شد. تاج یاد نره

جواب معرکه

مبینا توانا

نگارش هشتم

ببین اول باید درباره اش تعریف کنی مثلا پاییز فصلی زیبا که برگ های پاییزی مثل.... اینجوری بعد میای بخش آغازین و بخش میانی و بخش پایانی را توصیف کنی

سوالات مشابه درس 1 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام