الجَدَّه: ألو. السَّلامُ عَلَیکَ یا عَزیزی.
مادربزرگ: الو، سلام بر تو ای عزیز من.
مُحسِن: عَلَیکَ السَّلامُ. مَنْ أنتِ؟
محسن: سلام بر تو چه کسی هستی؟
الجَدَّة: کَيْفَ ما عَرَفْتَ جَدَّتَكَ؟!
مادربزرگ: چطور مادر بزرگت را نشناختی؟
مُحسِن: عَفْواً؛ ما عَرَفْتُ صَوتَكِ. کَيفَ حالُكِ؟
محسن: ببخشید، صدایت را نشناختم. حالت چطور است؟
الجَدَّة: أنَا بِخَيرٍ وَ کَيْفَ حالُکُم؟
مادربزرگ: من خوبم حال شما چطور است؟
مُحسِن: کُلُّنا بِخَيْرٍ.
محسن: همهی ما خوبیم.
الجَدَّه: أیْنَ أنتُمُ الْآنَ؟
مادربزرگ: الان شما کجا هستید؟
مُحسِن: وَصَلْنا إلَی مَدینهِ مِهْران فی الْحُدودِ.
محسن: به شهر مهران در مرز رسیدیم.
الجَدَّه: أیْنَ الْوالِدُ وَ الْوالِدَهُ؟
مادربزرگ: پدر و مادرت کجا هستند؟
مُحسِن: هُما جالِسانِ عَلَی الْکُرْسیِّ.
محسن: آنها روی صندلی نشستهاند.
الجَدَّة: هَلْ هُما بِخَيْرٍ؟
مادربزرگ: آیا آن دو خوب هستند؟
مُحسِن: نَعَمْ؛ الْحَمْدُ لِلّهِ.
محسن: بله خداروشکر.
الجَدَّه: کَیفَ الْجَوُّ هُناکَ؟
مادربزرگ: هوا آنجا چه طور است؟
مُحسِن: الْجَوُّ باردٌ قلیلاً.
محسن: هوا کمی سرد است.
الجَدَّة: ماذا لَبِسْتَ یا عَزیزي؟
مادربزرگ: چه چیزی پوشیدهای عزیزم؟
– ماذا لَبِسَ أَبوكَ؟
پدرت چه چیزی پوشیده است؟
– و ماذا لَبِسَتْ أُمُّکَ؟
و مادرت چه پوشیده است؟
مُحسِن: لَبِسْنا مَلابِسَ مُناسِبَهً.
محسن: لباسهای مناسب پوشیدیم
الجَدَّة: حَفِظَکُمُ اللّهُ! مَعَ السَّلامَةِ.
مادربزرگ: خدا شما را حفظ کند. به سلامت.
مُحسِن: شُکْراً جَزيلاً. إلَی اللِّقاءِ.
محسن: خیلی متشکرم. به امید دیدار
تاج لطفا