انشا سلام نگارش ص ۵۶ تصویر نویسی رو میشه برام ارسال کنید از گوگل نباشه ممنون .

روزهای برفی، سرد وبی روح زمستان را دوست دارم چون به شخصیت درومی من نزدیک است و هنه چیز را در خودش گم و محو میکند. من قرار بود به مدت چند هفته به خانه مادر بزرگم بروم. زمستان بود و هوا بسیار سرد و بی روح بود. این هوا را دوست دارم البته از باران خوشم نمی آید مانند گربه ای که از باران فرار میکند هستم اکا مادربزرگم از این هوا لذت میبرد و هر لحظه خداراشکر میکند. هوای زمستان در روستای ما اصلا مانند بهار،تابستان و پاییز همه جا گل و بلبل نیست وهمه جا سرد به نظر می رسد وقتی درخت های بی شاخ و برگ را دیدم مطمن شدم که فصل مورد علاقه من فرا رسیده و با باد های خنک موهای مرا می رقصاند. یکی از آن روز ها که برای نماز صبح بیدار شدم صدای نم نم چیزی را درحیاط شنیدم پنجره را آرام باز کردم همه چیز و چمه جا سفید و پوشیده شده از برف بود پنجره را با شوق بستم وبه سمت حیاط رفتم و برای بار سیزدهم عاشق زمستان شدم . زمستان بهترین فصل برای من است با اینکه سرد است و آدم از سرما به خود میلرزد ولی همنچان زیباست البته که همه ی فصل های خدا زیباست ولی من این فصل را فصل مورد علاقه خودو انتخاب کردم. * اونجا که نوشتم برای بار سیزدهم عاشق زمستان شدم بخاطز اینه که سیزده سالمه حالا تو میتونی تغیرش بدی. اگه خوشت اومد تاج بده.🙂