وایییییییییییییییییییییییییی🤪🤟
خونه مامان بزرگم سفره صلوات داریم.رفته بودیم که همسایه ها رو خبر کنیم که بیان.یه خونه رو من میگفتم یه خونه رو آبجیم(فاطمه).به آخرین خونه رسیدیم به فاطمه گفتم تو بگو .برگشت گفت:(امروز ساعت ۳ خونه مامان بزرگم صلوات سمار داریم منتظرتونیم)🤪🤣 یعنی این قدر خندیدم که نگو و نپرس دل درد گرفته بودیم خداروشکر اون فرد نفهمید چه سوتی بزرگی دادیم🤪🤣🤣🤣🤣🤣