پیامهای آسمانی هفتم-

درس 4 پیام آسمانی هفتم

....

پیامهای آسمانی هفتم. درس 4 پیام آسمانی هفتم

داستان درمورد ناامیدی بگید معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

در یک روز زمستانی سرد و خیس، دختری جوان به نام سارا در خیابان‌های پر از برف شهرش قدم می‌زد. او یک زندگی سخت داشت و هیچ شانسی به دست نیاورده بود. کاری که انجام می‌داد، پرداخت هزینه‌های زندگی اش بود و هیچ وقت فرصتی برای پیروزی یا رسیدن به موفقیتی بزرگتر از خودش نداشت. سارا از تمام اتفاقات ناگوار و ناامیدی که برایش رخ داده بود خسته شده بود. او احساس می‌کرد که هیچکس به او اهمیت نمی‌دهد و کسی درک و توجهی به وضعیت او نشان نداده است. او در تاریکی شب، بدون هیچ هدف و آینده‌ای مطمئن به سمت خانه‌اش قدم می‌زد. سارا به خانه‌اش رسید و به اتاق خسته ای که خودش را در آن سرپناه داده بود، وارد شد. او به تنهایی و نا امیدی که همیشه درونش بود، شاهد بداخمی بیشتر از قبل خود بود. اما در آن لحظه تاریک و سنگین، یک نور رخنه به اتاق او کرد. سارا به داخل چراغ روشن نگاه کرد و دید که یک لیست پیام کوچک با ابراز علاقه و حمایت از او نوشته شده بود. این موقعیت ادامه داستان نا امیدی سارا را تغییر داد. او متوجه شد که حتی در زمان‌های سخت، هنوز هم امکان دوباره شروع و برتری بر وضعیت‌های ناگوار وجود دارد. این تجربه به او یادآوری کرد که با آگاهی، تلاش و کمک دیگران، می‌تواند به اهداف و رویاهایش برسد. داستان سارا نشان دهنده این است که حتی در لحظات نا امیدی، هنوز امید و فرصت برای تغییر وجود دارد. همیشه باید به یاد داشت که دلتنگی و نا امیدی‌های زمانی به پایان می‌رسند و زندگی می‌تواند با انگیزه و تصمیم جدید، دگرگونی کند.

سوالات مشابه

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام