تَخْرُجُ عُصْفورَةٌ مِنْ عُشِّها في مَزرَعَةٍ کَبيرَةٍ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
ترجمه: گنجشکی از لانه اش در یک مزرعه بزرگی بیرون می رود و به جوجه هایش می گوید:
«يا فِراخي، عَلَيکُنَّ بِمُراقَبَةِ حَرَکاتِ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ. ماذا يَقولُ وَ يَفعَلُ»؟
ترجمه: جوجه های من، باید مراقب کارهای مزرعه دار باشید. (که) چه می گوید و چه می کند؟
اَلْفَرْخُ الْأوَّلُ: صاحِبُ الْمَزرَعَةِ مَعَ جارِەِ يَذهَبانِ إلَی شَجَرَتَينِ وَ يَجلِسانِ بَينَهُما.
ترجمه: جوجه اول: مزرعه دار با همسایه اش به سوی دو درخت می روند و میانشان می نشینند.
اَلْفَرْخُ الثّاني: زَوجَةُ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ وَ جارَتُها تَذهَبانِ إلی نَفْسِ الشَّجَرَتَينِ.
ترجمه: جوجه دوم: همسر مزرعه دار و همسایه اش پیش دو درخت می روند.
اَلْفَرْخُ الثّالِثُ: اَلْجيرانُ يَجلِسونَ عَلَی الْيَمينِ.
ترجمه: جوجه سوم: همسایه های مرد به سمت راست می نشینند.
اَلْفَرْخُ الْأوَّلُ: اَلْجاراتُ يَجْلِسْنَ عَلَی الْيَسارِ.
اَلْفَرْخُ الْأوَّلُ: اَلرِّجالُ يَجمَعونَ الْحَطَبَ وَ يَجلِبونَ الْماءَ وَ بَعْدَ ذٰلِكَ یَلْعَبونَ
ترجمه: جوجه اول: مردان هیزم جمع می کنند و آب می آورند و بعد از آن بازی می کنندتَخْرُجُ عُصْفورَةٌ مِنْ عُشِّها في مَزرَعَةٍ کَبيرَةٍ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
ترجمه: گنجشکی از لانه اش در یک مزرعه بزرگی بیرون می رود و به جوجه هایش می گوید:
«يا فِراخي، عَلَيکُنَّ بِمُراقَبَةِ حَرَکاتِ صاحِبِ الْمَزرَعَةِ. ماذا يَقولُ وَ يَفعَلُ»؟
ترجمه: جوجه های من، باید مراقب کارهای مزرعه دار باشید. (که) چه می گوید و چه می کند؟
اَلْفَرْخُ الْأوَّلُ: صاحِبُ الْمَزرَعَةِ مَعَ جارِەِ يَذهَبانِ إلَی شَجَرَتَينِ وَ يَجلِسانِ بَينَهُما.
فِي الْيَومِ الثّاني تَخْرُجُ الْعُصْفورَةُ مِنَ الْعُشِّ وَ تَقولُ لِفِراخِها:
ترجمه: در دومین روز: گنجشک از لانه خارج می شود و به جوجه هایش می گوید:
«عَلَيکُنَّ بِالْمُراقَبَةِ؛ إضاعَةُ الْفُرصَة غُصَّةٌ».
ترجمه: باید مراقب خودتان باشید؛ از دست دادن فرصت (سرانجامش) غصه است.
بَعْدَ رُجوعِ الْأُمِّ قالَ الْفَرْخُ الثّالِثُ:
ترجمه: پس از برگشتن جوجه سومی گفت:
«صاحِبُ الْمَزرَعَةِ طَلَبَ الْمُساعَدَةَ مِنْ أَقْرِبائِهِ لِجَمْعِ الْمَحصولِ. عَلَينا بِالْفِرارِ».
ترجمه: مزرعه دار از خویشانش برای جمعه آوری محصول کمک خواست و ما باید فرار کنیم.
أُمُّ الْفِراخِ: نَحنُ في أَمانٍ.
ترجمه: مادر جوجه ها: ما در امان هستیم
اَلْفِراخُ: سَمِعْنا أَنَّ صاحِبَ الْمَزرَعَةِ يَقولُ «سَأَبدَأُ بِجَمْعِ الْقَمحِ بِنَفْسي غَداً.»
ترجمه: جوجه ها: شنیدیم که صاحب مزرعه می گوید فردا خودم جمع آوری گندم را شروع خواهم کرد.
خافَتْ أُمُّ الْفِراخِ وَ قالَتْ: «اَلْآنَ عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ.»
ترجمه: مادر جوجه ها ترسید و گفت: اکنون باید کوچ (مهاجرت) کنیم.
اَلْفِراخُ يَسْأَلْنَ أُمَّهُنَّ: «لِماذا عَلَينا بِالْمُهاجَرَةِ؟! هوَ وَحيدٌ وَ بِلا صَديقٍ».
ترجمه: جوجه ها در مادرشان پرسیدند: چرا باید مهاجرت (کوچ) کنیم؟! او تنها و بدون دوست است.
الْأُمّ: عِندَما يَعْتَمِدُ الإنسانُ عَلَی غَيرِەِ؛ لا يَفعَلُ شَيئاً مُهِمًّ؛ وَ عِنْدَما يَعْتَمِدُ عَلَی نَفْسِهِ؛ يَقدِرُ عَلَی کُلِّ شَيءٍ.
ترجمه: مادر گفت: هنگامی که انسان به دیگران اعتماد می کند چیز مهمی را انجام نمی دهد و هنگامی که به خودش اعتماد می کند (تکیه می کند) به هر چیزی توانا (قادر) است