نازلی فرزانه

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

یک انشا درمورد تصویر زیر از اینترنت نباشه تاج میدم

جواب ها

🎸soroush 🎸

نگارش هشتم

غروب را دیدم که با همه ی سرخ فامی فریاد می زد : امروز نیز گذشت ، پس در انتظار بمانید فردارا . من خیلی وقت ها نظاره گر غروب آفتاب بوده ام و چه معانی زیبایی از این طبیعت جمیل خدا در ک کرده ام . غروب آفتاب به یاد می آورد که هر آمدنی را رفتنی است . بالاخره پس از جوانی پیری فرا می رسد ، غروب انسان را به یاد رفتن می اندازد و انسان را بر می انگیزاند تا کوله بار خود را از زاد و توشه ی سفری که در پیش دارد پر سازد . هر گاه غروب آفتاب را نگریسته ام به اندیشه ای عمیق فرو رفته ام . وقتی اشعه های طلایی آفتاب در تلاقی آسمان و زمین که افقش گویند بر امواج دریا می خورد چه منظره ی زیبایی را پدید می آورد . در هنگام غروب دل انسان می گیرد و حالتی روحانی به خود می گیرد گویی به دنیا نمی اندیشد آری غروب بسیار زیباست . در صورت تمایل معرکه بدهید 💙🙏
life is absurd ‌ ‌‌

نگارش هشتم

دریا از همیشه آرام تر است ؛مانند کودکی معصوم به خواب عمیق فرو رفته و در رویای شیرین غرق شده است. در پشت کوه های سر به فلک کشیده،خورشید جامه ای سرخ به تن کرده است و حسابی خودنمایی می کند. خورشید مانند یاقوت سرخ در کرانه آسمان می درخشید و چشم هر رهگذری را وادار به تماشا میکند . خورشید مانند مادری دلسوز دست نوازش بر سر امواج دریا میکشد و پتوی سرخ رنگی بر روی دریا پهن کرده و نور سرخش را در سینه پهناور دریا گسترده است. آسمان به رنگ دشت لاله زار در آمده و رنگ آبی اش را به دست فراموشی سپرده است. خورشید کم کم در چاه مغرب فرو میرود و هر لحظه بیشتر در این چاه غرق میشود و چه غرق شدن زیبایی…!

سوالات مشابه درس 4 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام