به نام خدا
من هر شب مادرم را در حال راز و نیاز با خدا میبینم و همیشه کنجکاو میشوم که مادرم چه میگوید شبی از مادر خود پرسیدم:مادر جان شما هرشب سر نماز با خدا چه میگویید؟ مادر لبخندی شیرین زد و گفتم عزیز دلم من هرشب به یاد پهلوانی های حضرت علی(ع) و به یاد تشنگی پسر ایشان و به یاد تمام معصومان با خدا حرف میزنم و از انها میخواهم که در مسیر زندگی یار و یاور ما باشند