جواب معرکه
شد چنان از تف دل، کام سخنور، تشنه / که ردیف سخنش آمده یک سر، تشنه
از شدت گرمای دل دهان سخنگو آنقدر تشنه شد که تمام ردیف شعرش کلمه ی تشنه شد
اعطای نمایندگی انحصاری تاکسی اینترنتی ماکسیم
اعطای نمایندگی انحصاری تاکسی اینترنتی ماکسیم
مشاهده
yektanet-logo-signتبلیغ
خشک گردید هم از دود دل و دیده، دوات / خامه با سوز، رقم کرد به دفتر تشنه
جوهر قلم از شدت غم دل و اندوه زیاد، خشک شد. قلم به جای جوهر با اشک و آه خود، تشنگی را بر دفتر نوشت.
آه و افسوس از آن روز که در دشت بلا / بود آن خسرو بی لشکر و یاور تشنه
افسوس از آن روز که در کربلا، آن پادشاه (امام حسین) بدون لشکر و یاور و تشنه بود.
با لب خشک و دل سوخته و دیده تر / غرقه بحر بلا بود در آن بر تشنه
با لب های خشک و دلی سوخته و چشمانی گریان در آن بیابان، در حالی که دچار مصیبت های زیادی شده بود لب تشنه بود.
همچو ماهی که فتد ز آب برون، آل نبی / می تپیدی دلشان، سوخته در بر تشنه
مثل ماهی که از آب بیرون افتاده است، اهل بیت پیامبر دلشان از تشنگی در سینه می سوخت و می تپید.
آل احمد همه عظمشان ز بزرگ و کوچک / نسل حیدر همه از اکبر و اصغر تشنه
خاندان پیامبر و فرزندان حضرت علی از بزرگ تا کوچک، همه تشنه بودند.
تشنه لب کشته شود در لب شط از چه گناه / آنکه سیراب کند در لب کوثر تشنه؟
آن کسی که در بهشت همه را تشنگان را سیراب می کند بخاطر چه گناهی باید در کنار آب فرات و در حالی که تشنه است، کشته شد؟
اعطای نمایندگی انحصاری تاکسی اینترنتی ماکسیم
اعطای نمایندگی انحصاری تاکسی اینترنتی ماکسیم
مشاهده
yektanet-logo-signتبلیغ
yektanet.com
برد عباس جوان، ره چو سوی آب فرات / ماند بر یاد حسین تا صف محشر تشنه
وقتی که عباس جوان به آب فرات رسید، به یاد تشنگی امام حسین، تا قیامت تشنه ماند.
گشت از کلک «فدایی» چو دلش دود بلند / بر ورق کرد رقم، بس که مکرر تشنه
از قلم فدایی مانند دلش آه بلند شد که پی در پی بر روی کاغذ کلمه تشنه را نوشت.
تاج بده🦋✨