‌‌‌‌

عربی هشتم. درس 2 عربی هشتم

بچه ها اگه شما یه داستان عربی کوتاه با فعل های مضارع و آینده دارین ممنون میشم بفرستید معلممون برای فعالیت نوبت اول میخواد

جواب ها

جواب معرکه

Leo‌‌

عربی هشتم

داستان کوتاه عربی : في يومٍ منَ الأيّامِ، رأى محمودٌ عصفوراً صغيراً في الحديقةِ. كانَ العصفورُ مريضاً ولا يَستَطيعُ الطيرانَ. أخذَ محمودُ العصفورَ إلى بيتِهِ، وَوَضَعَهُ في قَفصٍ صَغيرٍ. كُلَّ يومٍ، يُعطِي محمودُ العصفورَ طعاماً وماءً، ويَعتَنِي بِهِ. بعدَ أيّامٍ، شَفِيَ العصفورُ وصارَ يَطيرُ في القفصِ. قالَ محمود: 'سأُطلِقُكَ إلى الحُرِّيَّةِ.' فَفَتَحَ بابَ القفصِ وطَارَ العصفورُ سَعيداً في السَّماءِ. ترجمه فارسی: روزی از روزها، محمود گنجشک کوچکی را در باغ دید. گنجشک بیمار بود و نمی‌توانست پرواز کند. محمود گنجشک را به خانه‌اش برد و او را در قفسی کوچک گذاشت. هر روز به گنجشک غذا و آب می‌داد و از او مراقبت می‌کرد. بعد از چند روز، گنجشک خوب شد و در قفس شروع به پرواز کرد. محمود گفت: «تو را آزاد خواهم کرد.» درِ قفس را باز کرد و گنجشک خوشحال در آسمان پرواز کرد. ... اگه کلماتش سخته بگو به هوش مصنوعی بگم یه داستان دیگه بنویسه

سوالات مشابه درس 2 عربی هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام