وقتی در شب در بیابانی بزرگ راه را گم کرده باشی و سرگردان به هر سویی حرکت کنید و نگران و مضطرب به دنبال راه نجاتی باشی و همه چیز را سیاه ببینی آنگاست که یک نور چراغ قوه که به صورتت بخورد و امید در دلت زنده می شود آنگاست که به زنده بودنت می اندیشی و به فکر فردایت هستی.
واژه امید و امیدواری دو واژه زیبایی است که بارها شنیده ایم و با این واژه و دل بستن به آن است که زندگی میکنیم فکر کنم لحظه ای امید جایش را به یاس و ناامیدی بدهد آنگاه زندگی سرد و بی روح می شود و شور و شوق زندگی جایش را عوض میکند و نشاط زندگی به پایان میرسد
در آیات قرآن و در احادیث نیز این واژه یاد شده است و همیشه در برابر سختیها و مصائب زندگی انسان را به امید دعوت کرده تا یاس و نا امیدی در او راه پیدا نکند. حتی در روایات نیز ناامیدی بزرگترین گناه معرفی شده است چرا که ناامیدی یعنی مرگ یعنی پایان زندگی و ما اگر بخواهیم زندگی خوب داشته باشیم باید همیشه با توکل به خداوند و یاری جستن از او در تمامی کارها از او بخواهیم که یاریمان کند ودر های رحمتش را همیشه برویمان بازگزارد وحتی اگر با درهای بسته هم روبرو شدیم امیدمان را از دست ندهیم آری در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است.
پس با امید باش با امید زندگی کن و یاس را هرگز به خود را مده که نا امیدی کفر است.