hasti

نگارش هفتم. درس سوم نگارش هفتم

این ضرب المثل را به صورت داستان بگید و داخل اینترنت هم نباشد تا تاج بدم

جواب ها

تاج لطغا می‌گویند که در روزگاران قدیم پادشاهی در اثر یک بیماری فوت می کند. او قبل از مرگش وصیت می‌کند و می گوید: چون من وارث و جانشینی ندارم، فردای روز مرگم، اولین نفری که وارد شهر شد را به پادشاهی انتخاب کنید و بر تاج و تخت بنشانید.” وقتی پادشاه از دنیا رفت، فردای آن روز، مردم و فرماندهان دستور شاه را اجرا می کنند؛ ناگهان اولین کسی که وارد شهر می شود یک گدا بود! آنها هم گدا را که در تمام عمر تنها اندوخته‌اش خرده پول و لباس کهنه‌ای بود را، به عنوان شاه معرفی می‌کنند و او را بر تخت پادشاهی می‌نشانند. روزها می‌گذرد و این گدا که حالا شاه شده و البته معتبر، بر تخت می‌نشیند و امور را اداره می‌کند. تا اینکه برخی از امیران شهر و زیردستانش سر ناسازگاری با او بر می‌دارند و با دشمنان دست به یکی می‌کنند و شاه تازه هم که توان مدیریت امور را از کف داده، بخشی از قدرت را به آن‌ها واگذار می‌کند. روزی یکی از دوستان دیرینش که از قضا رفیق گرمابه و گلستانش بود، وارد شهر می‌شود و می‌شنود که رفیقش حال پادشاه آن دیار است. برای تجدید دیدار و البته عرض تبریک نزد او می‌رود. پادشاه جدید در پاسخ تبریک و تعریف و تمجید دوستش می‌گوید: ای رفیق بیچاره من، بدان که اکنون حال تو بسیار از من بهتر است. آن زمان غم نانی داشتم و اینک تشوش جهانی را بر دوش می‌کشم. سختی‌ها و رنج‌های بسیاری را متحمل گشته‌ام.

جواب معرکه

zahra ?☆

نگارش هفتم

اینو خودم نوشتم تاج پلیز 🦋
bita rahimi

نگارش هفتم

یعنی هرکس که تلاشش بیشتر باشد نتیجه ی بیشتری هم میگیرد

سوالات مشابه درس سوم نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام