جواب معرکه
**داستان علمی: سفر جادویی یک قطره آب**
**فصل اول: ورود به خاک**
یک روز بارانی، قطرهی آبی به نام 'آبی' روی زمین افتاد. او کنار یک درخت بلوط قدیمی قرار داشت و کنجکاو بود بداند این درخت چطور اینقدر بزرگ شده است. ناگهان احساس کرد به داخل خاک فرو میرود!
**فصل دوم: ملاقات با ریشهها**
آبی خودش را در میان رشتههای نازک و پرپیچوخم دید. ریشههای درخت به او خوشآمد گفتند و توضیح دادند: «ما آب و مواد معدنی را از خاک جذب میکنیم و به بقیهی قسمتهای درخت میفرستیم.» آبی با کمک ریشهها، همراه مواد مغذی به سمت بالا حرکت کرد.
**فصل سوم: سفر در ساقه**
آبی وارد لولههای باریکی به نام **آوندها** شد. این لولهها مثل آسانسورهای طبیعی بودند! بعضی از آنها آب را به برگها میبردند و بعضی دیگر غذا را از برگها به تمام درخت منتقل میکردند.
**فصل چهارم: رسیدن به برگ**
بالاخره آبی به یک برگ سبز و زیبا رسید. برگ به او گفت: «من با نور خورشید و دیاکسید کربن، غذا میسازم! این کار را **فتوسنتز** مینامند.» آبی دید که برگ، اکسیژن هم آزاد میکند و این همان هوای تازهای است که ما نفس میکشیم!
**فصل پنجم: بازگشت به آسمان**
بعد از چند روز، آبی زیر نور خورشید گرم شد و به شکل بخار درآمد. او به آرامی از سطح برگ بالا رفت و به ابرها پیوست. حالا میدانست که چرخهی آب و زندگی درختان چقدر شگفتانگیز است!
**پایان**
✏️ **نکته علمی:**
- ریشهها آب و مواد معدنی را جذب میکنند.
- آوندها آب و غذا را در گیاه جابهجا میکنند.
- برگها با فتوسنتز، غذا و اکسیژن تولید میکنند.
این داستان، سفر یک قطره آب را در گیاه نشان میدهد، درست مثل درس 'ریشه تا برگ'! 🌱💧