هاجر

فارسی ششم. درس 5 فارسی ششم

با کلمات زیر یک متن خیلی خنده دار بنویس. چشمه جادوگر اژدها رستم پهلوان رخش شیر قوی پنجه اولاد هفت خان راز و نیاز به خنده دار ترینش معرکه میدم

جواب ها

Anya

فارسی ششم

روزی روزگاری در سرزمین افسانه‌ای ایران، رستم بزرگ، آن پهلوان بی‌نظیر، تصمیم گرفت تا با رخش، اسب قوی‌پنجه‌اش، به سفری چالش‌برانگیز برود. هدفشان این بود که هفت خان را طی کنند و قدرت جادوگر شیطانی را از بین ببرند که جامعه را به وحشت انداخته بود. اما وقتی به خان اول رسیدند، ناگهان اژدهایی با چهره‌ای آراسته از غار بیرون آمد! اژدها می‌خواست با آنها شطرنج بازی کند. رستم با لبخندی به رخش گفت: «ما برای اینجاییم که اژدها را شکست دهیم، نه اینکه شطرنج بازی کنیم!» اژدها با شنیدن این حرف، از خشم آتشین شد اما به خاطر آراستگیش نتوانست خشمی جدی بروز دهد. در همین حین، نیروهای اهریمنی به کمک اژدها آمدند و گفتند: «ما آمده‌ایم تا شما را متوقف کنیم!» رستم به آنها گفت: «با شما چه کار کنیم؟ ما فقط به دنبال اولاد و صلح هستیم!» و در نهایت با قهرمانی، همه آنها را به رقص دعوت کرد تا افکار بدشان را فراموش کنند. حالا، هر بار که به هفت خان می‌رسیدند، به یاد می‌آورند که با خنده و شادابی، می‌توانند بر هر چالشی غلبه کنند! این‌گونه بود که رستم و رخش نه تنها جهان را نجات دادند، بلکه به همه یاد دادند که چهره‌ای آراسته، فقط حفظ ظاهر نیست، بلکه روحیه‌ای شاد هم لازم دارد! بعدشم با راز و نیاز با خدا مشغول شد معرکه یادت نره دوست عزیز🤍♥

سوالات مشابه درس 5 فارسی ششم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام