فارسی هفتم-

درس 7 فارسی هفتم

عسل گودرزی

فارسی هفتم. درس 7 فارسی هفتم

کسی آرایه های فارسی حکایت دعای مادرو داره؟ ♥️

جواب ها

𝐾𝑜𝑧ℎ𝑎:)

فارسی هفتم

۱.بند اول از بایزید بسطامی که رحمت خدا بر او باد پرسیدند که شروع کار تو یعنی قبل از اینکه به مقام عارفی برسی چگونه بود گفت من ۱۰ سال داشتم و شب ها از شوق عبادت نمی‌توانستم بخوابم. ۲.بند دوم یک شب مادرم به من گفت که امشب هوا سرد است کنار من بخواب. ۳.بند سوم نتوانستم با درخواست مادرم مخالفت کنم پس قبول کردم. ۴.بند چهارم آن شب اصلاً خوابم نبرد و نتوانستم نماز شب را بخوانم یک دستم را بر روی دست مادرم گذاشته بودم و دست دیگرم زیر سر مادرم بود. ۵.بند پنجم آن شب هزار مرتبه سوره توحید را خوانده بودم. ۶.بند ششم آن دستم که زیر سر مادرم بود بی حس و بی حرکت شده بود گفتم ای تن برای خوشنودی خدا رنج و سختی را تحمل کن. ۷.بند هفتم وقتی مادرم آن حالت را دید برایم دعا کرد و گفت خدایا تو از پسرم راضی باش و درجه و مقام او را مانند درجه و مقام عارفان و دوستان ویژه خود قرار بده. ۸.بند هشتم دعای خیر مادرم درباره من پذیرفته شد و من را به این جایگاه و مقام رسانید. معنی کلی حکایت(بالا)✅ کنایه خیلی زیاد دارع: خوشنود شدن کنایه از: راضی شدن قل هوالله خواندن کنایه از:خواندن سوره ی توحید معرکه یادت نره

terminator

فارسی هفتم

خیر منم ندارم اگه کسی تو نظرات بهم بگه ممنون میشم

نه ندارم يعنی هنوز حکایت رو معلمم درس نداده

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت