جواب معرکه
موضوع : دختری با گوشواره های قلبی
آری من دختری هستم از جنس قلب نه دیده می شوم نه ظاهر اما شکسته می شوم من مانند دیگر دخترها در جهان زنده ی مردگان زیست نمیکنم بلکه در آغوش احساسات و خیالات پرورده می شوم من شاید در کوه حقیقت زندگی نامرعی ام اما در کوه احساسات بزرگترین آشیانه را من دارم زیرا من من با گوشواره های قلبیم که از جنس علایق نه از جنس خلایق هستند بسیار زیبا طرح می بندم بر دل و جان آدمیان من هم زنده ام اما نادیده یا شاید هم هستم و دیدگان فرتوت از نگاه کردن به من ناتوانایند
من شبانگاهان انسان ها را به کوی خیالات میبرم بی آنکه آنان بدانند روزها قطره میشوم نه اشک بلکه شوق نه بر روی چشمان بلکه درون قلب آدمیان
در کوچه ها و خیالات خیابان ها هر ثانیه چکیده می شوم بی آنکه کمی دیده شوم سبب عاشقی ها منم نه با ندا ها بلکه با صداهای گوشواره هایم زیرا آنان از جنس احساسات غریب و جانسوز هستند
در قصه ها هم پدیدار هستم هم صحبت خیالات غرق افکار ها زنده زیر پوست های چرب مرده زیرا این قانون زندگیست و کیست که بگوید :دختری با گوشواره های قلبی هرگز غیر ممکن است زیرا همه ی ممکن ها روزی غیر ممکن بودند