Delara :m

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

انشا صفحه ۲۴ از گوگل نباشه لطفا تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

VAL_15

نگارش نهم

انشایی درباره تصور یک اتوبوس شلوغ اتوبوسی به مقصد ناشناخته چشم‌هایم را می‌بندم و خودم را در دل یک اتوبوس شلوغ تصور می‌کنم. اتوبوسی که هر لحظه بر تعداد مسافرانش افزوده می‌شود و آدم‌ها مثل قطرات باران روی هم می‌چکند. صدای همهمه و غرغرها و آه و ناله‌های مسافران، گوش‌هایم را پر می‌کند. بوی عرق و ادکلن‌های مختلف با هم آمیخته شده و فضایی سنگین و دلگیر را در اتوبوس ایجاد کرده است. به اطرافم نگاه می‌کنم. پیرزنی با موهای سفید و چهره‌ای خسته، روزنامه‌ای کهنه را ورق می‌زند و جوانی با گوشی موبایلش مشغول بازی است. کودکی شیطان و بازیگوش، مدام به این طرف و آن طرف می‌پرد و سعی می‌کند به همه آزار برساند. مادری خسته، نوزادش را در آغوش گرفته و سعی می‌کند او را آرام کند. هر کدام از این آدم‌ها داستانی برای گفتن دارند، داستانی که در پس چهره‌های خسته و بی‌تفاوت‌شان پنهان شده است. اتوبوس با تکان‌های شدید حرکت می‌کند و من سعی می‌کنم خودم را به میله‌های بالای سرم آویزان کنم تا نیفتم. با هر ترمز ناگهانی، بدن‌هایمان به هم برخورد می‌کند و عذرخواهی‌های بی‌حوصله‌ای رد و بدل می‌شود. در این لحظه، احساس می‌کنم که در یک قوطی کنسرو گیر افتاده‌ام و هیچ راه فراری ندارم. به مقصد فکر می‌کنم. مقصدی که هر کدام از این مسافران به سوی آن می‌روند. شاید خانه‌ای باشد که منتظرشان است، شاید شغلی که باید به آن برسند، یا شاید هم فقط جایی برای فرار از این شلوغی و هیاهو. با خودم فکر می‌کنم که زندگی مثل همین اتوبوس است. پر از آدم‌های مختلف با خواسته‌ها و آرزوهای متفاوت. آدم‌هایی که در کنار هم قرار می‌گیرند، اما هر کدام به سمت مقصدی خاص در حرکتند. گاهی اوقات، این همزیستی اجباری، باعث ایجاد تنش و درگیری می‌شود، اما گاهی هم می‌تواند منجر به ایجاد دوستی‌ها و ارتباطات جدید شود. در این لحظه، چشمانم را باز می‌کنم و متوجه می‌شوم که هنوز در اتاقم هستم و همه این‌ها فقط یک رویا بوده است. اما این رویا، به من یادآوری می‌کند که زندگی پر از چالش‌ها و سختی‌هاست، اما در عین حال، فرصت‌های بی‌نظیری برای رشد و یادگیری نیز در آن نهفته است.
### انشای ادبی و احساسی: اتوبوس شلوغ در دل شهری پرهیاهو، اتوبوس شلوغی که هر روز صبح به سمت مقصدی نامعلوم حرکت می‌کند، داستان‌های بی‌شماری را در خود جای داده است. در این اتوبوس، هر مسافر یک دنیای متفاوت را با خود به همراه دارد. برخی با چهره‌های خسته و غمگین، در جستجوی روزی بهتر هستند و برخی دیگر با لبخندهایی که بر لب دارند، امید را در دل خود زنده نگه‌داشته‌اند. صدای زنگ اتوبوس، مانند زنگی است که در دل هر مسافر طنین‌انداز می‌شود. در این فضا، بوی عطر قهوه و نان تازه، با عطر عرق و خستگی در هم می‌آمیزد. نشستن در کنار یک غریبه، فرصتی است برای شنیدن داستان‌های ناگفته. شاید آن مرد میانسال، سال‌ها پیش عاشق شده باشد و هنوز هم در یاد آن عشق زندگی کند. یا آن دختر جوان، در آرزوی رسیدن به رؤیاهایش، با چشمان پر از امید به آینده نگاه کند. اتوبوس شلوغ، گاهی اوقات به یک میکروکاسم از جامعه تبدیل می‌شود. در این فضا، انسان‌ها با تمام تفاوت‌هایشان، در کنار هم قرار می‌گیرند. هر یک از آن‌ها، داستانی برای گفتن دارند؛ داستان‌هایی از عشق، غم، شادی و امید. وقتی که اتوبوس در ایستگاه‌ها توقف می‌کند، مسافران جدیدی وارد می‌شوند و مسافران قدیمی پیاده می‌شوند، گویی که زندگی در حال تغییر است و هر بار یک صفحه جدید از داستان زندگی نوشته می‌شود. در این اتوبوس شلوغ، گاهی اوقات لحظاتی پیش می‌آید که همه چیز به سکوت می‌رسد. سکوتی که در آن، هر کس در دنیای خود غرق می‌شود. در این لحظات، می‌توان احساس کرد که همه ما در جستجوی چیزی هستیم؛ شاید آرامش، شاید عشق، یا شاید فقط یک لحظه سکوت در میان شلوغی‌های زندگی. اتوبوس شلوغ، نه تنها وسیله‌ای برای جابه‌جایی است، بلکه محلی برای تبادل احساسات و افکار است. در این فضا، انسان‌ها یاد می‌گیرند که با هم زندگی کنند، با هم بخندند و گاهی اوقات با هم گریه کنند. این اتوبوس، نمادی از زندگی است؛ زندگی‌ای که پر از شلوغی، هیجان و احساسات مختلف است. در نهایت، وقتی که اتوبوس به مقصد می‌رسد، هر مسافر با دلی پر از احساسات و خاطرات، از آن پیاده می‌شود و به راه خود ادامه می‌دهد. اما یاد آن لحظات در دلشان باقی می‌ماند؛ لحظاتی که در اتوبوس شلوغ، زندگی را با تمام زیبایی‌ها و چالش‌هایش تجربه کردند.

سوالات مشابه درس 1 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام