اِی بابا! این تلفن همراهها یه چیزی شدنا! یه روزایی آدمو سر ذوق میارن، یه روزاییم دلت میخواد بگیریشون پرتشون کنی دور. ولی خب، نمیشه انکار کرد که زندگیمون رو خیلی راحتتر کردن.
اول از همه که دیگه گم نمیشیم تو شهر. قدیما که موبایل نبود، یه موقعهایی آدم تو مترو مینشست، میرفت خیلی جلوتر از جایی که میخواست بره. بعدشم بیچاره تا شب میچرخید تو کوچه و خیابونا تا بفهمه کجاست! اما الآن گوگل مپ میاد دقیقا مسیرو بهت نشون میده. میگه برو راست برو چپ، از این کوچه بپیچ اون کوچه. خیلی راحت!
یا مثلا ساعت. قدیما خیلی وقتا ساعت آدما عقب میموند. چون یادشون میرفت ساعتو جلو بندازن. ولی الآن ساعت موبایل خودش بهروزه، عقب نمیمونه. یا عکس یادگاری هم دیگه مشکلی نیست. قدیما باید دوربین عکاسی حمل میکردیم. ولی الآن دوربین موبایلا خیلی خوب شدن! عکسای حرفهای میگیرن راحت.
خلاصه که زندگی خیلی راحت و راحتتر شده با این موبایلها. ولی بعضی وقتا آدم حس میکنه داره از آدمهای اطرافش دور میشه تو این موبایل. مثلا وقتی با دوستت قدم میزنی، یهو یادش میافته باید اینستاش رو چک کنه. وسط حرف زدن با تو، سرش تو گوشیه و داره با تلگرامش ور میره. یا به جای اینکه به حرفای تو گوش بده، مشغول بازیه تو گوشی! انگار براش این موبایل مهمتر از آدمای واقعی دور و برش شده.
البته نمیشه گفت فقط برای بازی و سرگرمی خوبن این موبایلها. میشه باهاشون کارهای مفیدی مثل یادداشتبرداری، مطالعه، کار و حتی ورزش کرد. مشکل اینجاست که خیلیها نمیدونن چطوری باید از این وسیله استفاده کنن. فکر میکنن فقط برای تفریح و سرگرمی خوبه! در صورتی که اگه درست ازش استفاده بشه، میتونه خیلی کمککننده باشه.