تاج بدع زحمت کشیدن مقدمه: قاصدک که باشی، هوای غربت نداری و هرجا که دلت خواست سری می زنی و حالت خوب می شود. قاصدک که باشی جهان زیر بالهای نازک و کاغذی تو خواهد بود. اگر یک روز قاصدک بودم اول سری به مشهد می زدم و حالم خوب می شد، کاش یک قاصدک بودم و سری هم به نجف و کربلا می زدم….بدنه: انسان همواره در رویا و خیال است و گاهی چنان رویاهای خوب و خوشی دارد که از دنیای بیرون هم جذابتر خواهد بود. اگر قاصدک بودم سری به دور دست ها می زدم و آن معلم کلاس اول خود را می دیدم و بر می گشتم، اگر یک قاصدک بودم، سری به آن مادر شهید می زدم که هنوز در غم فرزندش عزادار است و شب و روز ندارد، اگر قاصدک بودم، سری به بیمارستان ها می زدم و برای آن مریض روی تخت مانده لیوان آبی می دادم و بر می گشتم.
من اگر یک قاصدک بودم، سری به خانه سالمندان می زدم و برای آن عزیزان منتظر کاری می کردم و برمی گشتم. سری به آن جانباز جنگ می زنم که بیمار است و تنها، سری به دردمندان می زدم و برایشان مرهم و مرحم می شدم. اگر قاصدک بودم سری به دریاهای دور می زدم و عکس از ساحل های دور می گرفتم و برای خودم نگاه می داشتم و از خدا برای این همه زیبایی تشکر می کردم.
اگر قاصدک بودم سری به آن کودکان بیمار می زدم کنارشان دمی می نشستم و از خدا برایشان تقاضای شفا می کردم. اگر می توانستم سری به بهشت هم می زدم واز حال و روزش برای خودم و مردم خبرهای خوش می آوردم. اگر قاصدک بودم، سری به معشوق هم می زدم و با کوله باری از پیام های خوب و مفرح دل عاشق را خوش می کردمنتیجه گیری: قاصدک که باشی به همه جا سفر می کنی، اگر دوست دارید که سبک بال و آسوده باشید، بهتر است که توقع خود را از مردم کم کنید و راحت و آسوده زندگی کنید، هر چه خواسته و خواهش از دیگران کمتر، زندگی امن تر و راحت تر خواهد بود.