باران رو دوست میدارم برای صدای زیبایی که وقتی روی شیشه پنجره های خانه می خورد صدای خوش آهنگش گوش هایم را نوازش میکند و باعث می شود بیشتر به او گوش فرا دهم .
در حالی که روی صندلی اتاق نشسته بودم ناگهان صدای رعد و برق وحشتانکی به گوش رسید و بعد از ان صدای شرشر باران آن قدر صدای دلنشینی داشت مانند گروه موسیقی شده بودند که برگ های زرد و نارنجی رنگ درختان را به رقص در آورده بود از درس خواندن دست کشیدم و پنجره را باز کردم و دستانم را از پنجره بیرون بردم و نم نم قطره های باران به دستم برخورد میکرد و بوی دلنشین باران و خاک فضا را پر کرده بود که ناگهان صدای تق تق در خانه آمد با سرعت به سمت در رفتم و در را باز کردم که با چهره مهربان پدر مواجه شدم کنار رفتم و پدر داخل خانه شد دقایقی بعد باران بند آمد و تمام خوشی های من ازبین رفت
پس همه میگویندباران دردسر خیس شدن اما من میگویم باران و آواز دلنشینش
شعر😐⚘
غصه می سوزد مرا باران ببار
کوچه میخواند تو را باران ببار
ابر ها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا باران ببار
خاک اینجا تشنه دلتنگی است
آسمان را کن رها